هوش مصنوعی:
متن درباره مردی است که به عنوان شاهد نزد قاضی میرود اما از نسب و پیشینه خود بیاطلاع است. قاضی به او تذکر میدهد که اگر از تاریخ و شخصیتهای مشهور مانند فرزدق و اشعار او بیخبر است، شهادتش معتبر نیست. سپس قاضی به او پند میدهد که در زندگی میانهرو باشد، از فرصتها استفاده کند و به رشد فکری و معنوی برسد. متن با اشاره به نعمت زندگی در دوران اسلام و دوری از کفر پایان مییابد.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و عرفانی است که درک آن به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارد. همچنین، اشاره به شخصیتهای تاریخی مانند فرزدق و مفاهیم دینی ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم باشد.
التمثّل فی صفةالانسان
آن شنیدی که رفت زی قاضی
تا کند خصم خویش را راضی
بود مردی در آن میانه گواه
که ز آبادی خود نبود آگاه
چون گواهی بداد قاضی گفت
کای تو با مردمی و رادی جفت
نه فلان مرد راد جدّ تو بود
که فرزدق ورا همی بستود
از عطا بود کام و راحت روح
شعرا را بُد از کرم ممدوح
مرد گفت از فرزدق و اشعار
من ندارم خبر تو رنجه مدار
گفت قاضی چو تو ز نادانی
منقبتهای خود نمیدانی
قول تو من کجا قبول کنم
من همه کار بر اصول کنم
چون ندانی فرزدق و نه مدیح
من ندارم شهادت تو صحیح
تو اگر ز آدمی چو آدم باش
راه او را نه بیش و نه کم باش
جان به کف برنه و دلیر آسای
قصد این راه کن درو ماسای
کاین دو روزه حیات نزد خرد
چه خوشو ناخوشو چه نیک و چه بد
باش تا بیخ تو به آب رسد
ماه خیمهات به آفتاب رسد
کودکی تو هنوز معذوری
زین طریق دقیق بس دوری
بسته کی گیردت به حاصل نقل
هرکه دارد گشاد نامهٔ عقل
تو چه دانی ز آفرینش حق
چه شناسی بیان بینش حق
تو که در بند آبی و نانی
کی جهان و نهان او دانی
وقت را شکر کن که در ایام
زادهای در میانهٔ اسلام
خواری و زخم کفر دیده نهای
شربت کافری چشیده نهای
سعی ناکرده در ره ایمان
پیشت آوردهاند از ایمان خوان
تا کند خصم خویش را راضی
بود مردی در آن میانه گواه
که ز آبادی خود نبود آگاه
چون گواهی بداد قاضی گفت
کای تو با مردمی و رادی جفت
نه فلان مرد راد جدّ تو بود
که فرزدق ورا همی بستود
از عطا بود کام و راحت روح
شعرا را بُد از کرم ممدوح
مرد گفت از فرزدق و اشعار
من ندارم خبر تو رنجه مدار
گفت قاضی چو تو ز نادانی
منقبتهای خود نمیدانی
قول تو من کجا قبول کنم
من همه کار بر اصول کنم
چون ندانی فرزدق و نه مدیح
من ندارم شهادت تو صحیح
تو اگر ز آدمی چو آدم باش
راه او را نه بیش و نه کم باش
جان به کف برنه و دلیر آسای
قصد این راه کن درو ماسای
کاین دو روزه حیات نزد خرد
چه خوشو ناخوشو چه نیک و چه بد
باش تا بیخ تو به آب رسد
ماه خیمهات به آفتاب رسد
کودکی تو هنوز معذوری
زین طریق دقیق بس دوری
بسته کی گیردت به حاصل نقل
هرکه دارد گشاد نامهٔ عقل
تو چه دانی ز آفرینش حق
چه شناسی بیان بینش حق
تو که در بند آبی و نانی
کی جهان و نهان او دانی
وقت را شکر کن که در ایام
زادهای در میانهٔ اسلام
خواری و زخم کفر دیده نهای
شربت کافری چشیده نهای
سعی ناکرده در ره ایمان
پیشت آوردهاند از ایمان خوان
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:التمثّل فیالانسان و عمله
گوهر بعدی:التمثیل فی شکر هدایةالاسلام
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.