هوش مصنوعی: این متن به صورت تمثیلی و با استفاده از تصاویر شاعرانه، به نقد رفتارهای نادرست و فریبکارانه می‌پردازد. در این شعر، کودکی با حریفی ناعادل روبرو می‌شود و از بی‌انصافی و فریب او شکایت می‌کند. سپس با استفاده از استعاره‌هایی مانند دیو سپید (نماد شیطان یا وسوسه‌های نفسانی)، شیر مادر (نماد وابستگی‌های مادی و دنیوی) و طوفان (نماد مشکلات و بحران‌ها)، به انسان هشدار می‌دهد که از دام‌های دنیوی و فریب‌های شیطانی دوری کند و به عقل و دین پناه ببرد. در نهایت، متن تأکید می‌کند که انسان نباید فریب ظواهر را بخورد و باید از وابستگی‌های مادی رها شود تا از عواقب خطرناک در امان بماند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی، اخلاقی و عرفانی است و از استعاره‌های پیچیده استفاده می‌کند که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند فریب، وسوسه‌های شیطانی و مرگ ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال سنگین یا نامفهوم باشد.

حکایت در ظالم و مظلوم

کودکی با حریف بی‌انصاف
گفت کای سر به سر دغا و خلاف

تو درازی و نیز در یازی
پس همان به که گَوز کم بازی

اندرین شاهراه بیم و امید
دایهٔ جسم تست دیو سپید

شب و روز از پی غذای تنت
مانده پستان دیو در دهنت

که هوای هلاکت اندیشت
سر پستان سیه کند پیشت

کو یکی مادری که از سرِ درد
کودک از شیر باز داند کرد

کردت ارچه چو گَوز بُن گردن
شیرِ پستان غافلی خوردن

ناگهی بینی از درِ بستان
اجل آید سیه کند پستان

شیر خوردنت امل دراز کند
اجلت خو ز شیر باز کند

دل خورد شیر او چو گاو سبوس
نزد عامی چو پارسا سالوس

باز کن خو ز شیر خوردن پُر
طمع از شیر ماده گاو ببُر

بر سر پل دل وطر چه بُوَد
در سرای خطر بطر چه بُوَد

طین که ابلیس داشت از وی ننگ
تو چو دینش گرفته در بر تنگ

زادمی قبله عقل و دین داری
نه نباتی که قبله طین داری

نبوی پیش جهل دست آموز
بر همه آرزو شوی پیروز

دل ز گل بگسل ار یقین داری
دور کن کین ز دل چو دین داری

گر تو در خطّهٔ خطر شب و روز
با خرد همچو طفل باز گَوز

خانهٔ جغد را بکوشیدی
به گچ و سنگ و نقش پوشیدی

سال طوفان و خانه آشفته
تو درو گاه مست و گه خفته

نه که چون ژاله‌ای فرو بارد
خانه را بر سرت فرود آرد

روز و شب گاه و بیگه از باران
غافل از راه آب و ناوندان

چون ترا برد در سفر طوفان
بر تو خندند نقش و گچ پس از آن

بر دکان فریب و تلبیست
دست خوش یافتست ابلیست

هم ز دست خودت در این بنیاد
پای در گل بماند و سر بر باد

هست از او امر و نهی و آرو میار
از تو بیشه است عمر دست افزار

آنچه سود آید او برد به درست
وآنچه باشد زیان ز مایهٔ تست

ناگرفته به رشوت از دین نور
رایگان دیو را شده مزدور
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:التمثیل فی اعتقادالسوء والخوف من قلّة الرزق
گوهر بعدی:ذکر انقطاع نسب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.