هوش مصنوعی:
این متن به توصیف رابطهی پیچیده و متغیر بین شاعر و خورشید میپردازد. خورشید به عنوان نمادی از قدرت و حیلهگری، گاهی نزدیک و گاهی دور میشود، گاهی دل را میسوزاند و گاهی تسلی میدهد. شاعر از این نوسانات احساسی و رفتاری خورشید سخن میگوید و خود را در برابر آن زبون و درمانده میبیند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۴۳
ایا خورشیدِ بر گَردونْ سَواره
به حیله کرده خود را چون سِتاره
گَهی باشی چو دل اَنْدَر میانه
گَهی آیی، نِشینی بر کِناره
گَهی از دورِ دور اِسْتاده باشی
که من مَردِ غَریبَم در نِظاره
گَهی چون چاره غَمها را بِسوزی
گَهی گویی که این غَم را چه چاره؟
تو پاره میکُنیّ و هم بِدوزی
که دل آن بِهْ که باشد پاره پاره
گَهی دل را بِگریانَم چو طِفْلان
مرا گویی بِجُنبان گاهْواره
گَهی بَرگیریاَم چون دایِگان تو
گَهی بر من نِشینی چون سَواره
گَهی پیری نِمایی، گاه دومو
زمانی کودک و گَهْ شیرخواره
زَبونَم، یا زَبونَم تو گرفتی؟
زِهی عَیّار و چُست و حیله باره
به حیله کرده خود را چون سِتاره
گَهی باشی چو دل اَنْدَر میانه
گَهی آیی، نِشینی بر کِناره
گَهی از دورِ دور اِسْتاده باشی
که من مَردِ غَریبَم در نِظاره
گَهی چون چاره غَمها را بِسوزی
گَهی گویی که این غَم را چه چاره؟
تو پاره میکُنیّ و هم بِدوزی
که دل آن بِهْ که باشد پاره پاره
گَهی دل را بِگریانَم چو طِفْلان
مرا گویی بِجُنبان گاهْواره
گَهی بَرگیریاَم چون دایِگان تو
گَهی بر من نِشینی چون سَواره
گَهی پیری نِمایی، گاه دومو
زمانی کودک و گَهْ شیرخواره
زَبونَم، یا زَبونَم تو گرفتی؟
زِهی عَیّار و چُست و حیله باره
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.