هوش مصنوعی:
مردی فقیر که گاوی داشت، با شیوع بیماری وبا در گاوان، روستاییان گاوهای خود را از ترس فقر فروختند. مرد فقیر گاو خود را به یک همسایه حریص فروخت و در عوض خر خرید. پس از بیست روز، خر مرد ولی گاو زنده ماند. مرد با تعجب از این اتفاق، به نادانی خود و دیگران در تشخیص ارزش واقعی چیزها پی برد.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم اخلاقی و تمثیلی است که برای درک بهتر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از واژگان و ساختارهای کهن ممکن است برای کودکان کمسنوسال دشوار باشد.
حکایت
آن شنیدی که در حد مرداشت
بود مردی گدای و گاوی داشت
از قضا را وبای گاوان خاست
هرکرا پنج بود چار بکاست
روستایی ز بیم درویشی
رفت تا بر قضا کند پیشی
بخرید آن حریص بیمایه
بدل گاو خر ز همسایه
چون برآمد ز بیع روزی بیست
از قضا خر بمرد و گاو بزیست
سر برآورد از تحیّر و گفت
کای شناسای رازهای نهفت
هرچه گویم بود ز نسناسی
چون تو خر را ز گاو نشناسی
بود مردی گدای و گاوی داشت
از قضا را وبای گاوان خاست
هرکرا پنج بود چار بکاست
روستایی ز بیم درویشی
رفت تا بر قضا کند پیشی
بخرید آن حریص بیمایه
بدل گاو خر ز همسایه
چون برآمد ز بیع روزی بیست
از قضا خر بمرد و گاو بزیست
سر برآورد از تحیّر و گفت
کای شناسای رازهای نهفت
هرچه گویم بود ز نسناسی
چون تو خر را ز گاو نشناسی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در دانستن آنکه آخرت به از دنیاست
گوهر بعدی:فی مثالب شعراء المدّعین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.