هوش مصنوعی:
این متن به انتقاد از شاعران و مدیحهسرایان بیمایه و ریاکار میپردازد که بدون داشتن هنر واقعی، تنها با چاپلوسی و تزویر به دنبال منافع مادی هستند. شاعر از بیاخلاقی، بیسوادی و پوچی این افراد در مدح و ذم بیتمایز و همچنین وابستگی آنها به قدرت و ثروت انتقاد میکند.
رده سنی:
18+
متن دارای واژگان و مفاهیم تند و گاه زننده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب باشد. همچنین، درک کامل انتقادات اجتماعی و سیاسی مطرحشده نیاز به بلوغ فکری دارد.
فی مثالب شعراء المدّعین
چون ستودی بسی عدولان را
سخنی گوی بوالفضولان را
آنکه بیآلتند و بیمایه
همه عریان چو کیر بیخایه
یا طلبکار زرق و تزویرند
یا جهان را به حسبه میگیرند
شعر برده به گازر و جولاه
خواسته زو بهای کفش و کلاه
همچو خلقانیان کهن پیرای
کرده یک شعر را دو گرده بهای
همچو سگ در به در به دریوزه
خوانده مر زهر را شکر بوزه
مدح شاهان به عامیان برده
دیو را هوش خویش بسپرده
یک رمه ناحفاظ و نابینا
در عبارت فرخچ و نازیبا
جای خلخال تاج بنهاده
شعرشان همچو ریششان ساده
هیچ نشناخته معانی را
بد زبانی ز خوش زبانی را
تابه از آفتابه نشناسند
شکل چرخ از ذوابه نشناسند
نزد ایشان کراسه با کاسه
هست یکسان چو تاس با تاسه
شاه را مدحت امیر برند
میر را در علو به تیر برند
عامیان را خدایگان خوانند
مهتران را به پاسبان خوانند
مدح و ذم نزدشان چو یکسانست
کس زنشان چو خانه ویرانست
همه محتاج لقمهٔ نانند
همه بیآلتند و حیرانند
همه ناشسته روی و منحوسند
همه تطفیل خوی و جاسوسند
همه با روی و طلعت شومند
زان همه ساله خوار و محرومند
بیزبانی ورا زبانی کرد
آلت خویش بیزبانی کرد
سخنی گوی بوالفضولان را
آنکه بیآلتند و بیمایه
همه عریان چو کیر بیخایه
یا طلبکار زرق و تزویرند
یا جهان را به حسبه میگیرند
شعر برده به گازر و جولاه
خواسته زو بهای کفش و کلاه
همچو خلقانیان کهن پیرای
کرده یک شعر را دو گرده بهای
همچو سگ در به در به دریوزه
خوانده مر زهر را شکر بوزه
مدح شاهان به عامیان برده
دیو را هوش خویش بسپرده
یک رمه ناحفاظ و نابینا
در عبارت فرخچ و نازیبا
جای خلخال تاج بنهاده
شعرشان همچو ریششان ساده
هیچ نشناخته معانی را
بد زبانی ز خوش زبانی را
تابه از آفتابه نشناسند
شکل چرخ از ذوابه نشناسند
نزد ایشان کراسه با کاسه
هست یکسان چو تاس با تاسه
شاه را مدحت امیر برند
میر را در علو به تیر برند
عامیان را خدایگان خوانند
مهتران را به پاسبان خوانند
مدح و ذم نزدشان چو یکسانست
کس زنشان چو خانه ویرانست
همه محتاج لقمهٔ نانند
همه بیآلتند و حیرانند
همه ناشسته روی و منحوسند
همه تطفیل خوی و جاسوسند
همه با روی و طلعت شومند
زان همه ساله خوار و محرومند
بیزبانی ورا زبانی کرد
آلت خویش بیزبانی کرد
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:حکایت
گوهر بعدی:فی مثالب المنحولین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.