هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از رهایی از تعلقات دنیوی و رسیدن به وحدت با وجود سخن میگوید. او از شراب به عنوان نمادی برای رسیدن به این وحدت استفاده میکند و از تهی شدن از خود و پیوستن به حقیقت وجود سخن میگوید. شاعر همچنین به رهایی از غم و اندوه و حرکت به سوی شهود و حقیقت دعوت میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، استفاده از نمادهایی مانند شراب و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۵۲
یک جام زِ صد هزار جانْ بِهْ
بَرخیز و قُماشِ ما گِرو نِهْ
ما از خودِ خویش توبه کردیم
ما هیچ نمیرَویم از این دِهْ
یک رنگ کُند شرابْ ما را
تا هر دو یکی شود، کِه و مِهْ
دَرویش زِ خویشتن تَهی شُد
پُردِهْ تو شرابِ فَقر، پُردِهْ
بَرخیز و به زِه کُن آن کَمان را
ماییم کَمان و باده چون زِهْ
برجایْ بِمانْد عقلِ پُرفِعْل
این است سِزایِ پیرِ فَربه
ما غَم نخوریم، خود کِه دیدهست؟
تو بار کَشیّ و او کُند عِه
بُگْریز زِغَم، به سویِ شَهْ رو
وَزْ خانهٔ عاریَت بُرون جِهْ
بَرخیز و قُماشِ ما گِرو نِهْ
ما از خودِ خویش توبه کردیم
ما هیچ نمیرَویم از این دِهْ
یک رنگ کُند شرابْ ما را
تا هر دو یکی شود، کِه و مِهْ
دَرویش زِ خویشتن تَهی شُد
پُردِهْ تو شرابِ فَقر، پُردِهْ
بَرخیز و به زِه کُن آن کَمان را
ماییم کَمان و باده چون زِهْ
برجایْ بِمانْد عقلِ پُرفِعْل
این است سِزایِ پیرِ فَربه
ما غَم نخوریم، خود کِه دیدهست؟
تو بار کَشیّ و او کُند عِه
بُگْریز زِغَم، به سویِ شَهْ رو
وَزْ خانهٔ عاریَت بُرون جِهْ
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.