هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد فراق و جدایی سخن می‌گوید. شاعر از سنگدلی و بی‌تفاوتی معشوق شکایت کرده و از تأثیرات عشق و جدایی بر جان و دل خود می‌نالد. او از فرار صبر و خرد در برابر عشق و باقی ماندن سودا و اندوه سخن می‌گوید. همچنین، شاعر به قدرت عشق و شعر اشاره کرده و از خطرات سحر و جادو هشدار می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند سحر و جادو ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب یا گیج‌کننده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۵۷

ای گشته دِلَت چو سنگِ خاره
با خاره و سنگ، چیست چاره؟

با خاره چه چاره شیشه‌ها را؟
جُز آنک شوند پاره پاره

زان می‌خندی چو صُبحِ صادق
تا پیشِ تو جان دَهَد سِتاره

تا عشقْ کِنارِ خویش بُگْشاد
اندیشه گُریخت بر کِناره

چون صبر بِدید آن هَزیمَت
او نیز بِجَست یک سَواره

شُد صبر و خِرَد، بِمانْد سودا
می گِریَد و می‌کُند حَراره

خَلْقی زِجُداییِ عَصیرَت
بر راه فُتاده چون عُصاره

هر چند شُده‌ست خونْ جِگَرشان
چُسْتند دَرین رَه و چَکاره

بیگانه شُدیم بَهرِ این کار
با عقل و دلِ هزارکاره

اَلْعِشْقُ حَقیقَهُ الِامارَه
وَالشِّعْرُ طَبالَهُ الْاَمارَه

اِحْذَرْ فَاَمیرُنا مُغیر
کُلُّ سَحَر لَدَیْهِ غارَه

اُتْرُکْ هذا وَصِفْ فِراقا
تَنْشَقُّ لِهَوْلِهِ الْعِبارَه

بُگْریخت اِمام، ای موذّن
خاموشْ فرو رو از مَناره
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.