هوش مصنوعی: احمدبن ابی الحواری از مشایخ بزرگ شام بود که مورد ستایش بسیاری از بزرگان صوفیه، از جمله جنید، قرار داشت. او مرید ابوسلیمان دارانی بود و از سفیان بن عیینه و دیگران دانش آموخت. وی دنیا را پست و مانند مزبله می‌دانست و معتقد بود که دوستداران دنیا از سگان پست‌ترند. او در ابتدا به دنبال علم رفت، اما پس از رسیدن به مقصود، کتاب‌هایش را به دریا انداخت و گفت که پس از وصول، توجه به دلیل (کتاب) بی‌معناست. برخی معتقدند این عمل او ناشی از حالت سُکْر معنوی بود. همچنین، احتمال دارد او کتاب‌ها را به دلیل انحراف از ذکر خداوند دور انداخته باشد. این متن به عرفان، زهد، و معرفت در تصوف می‌پردازد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی عبارات مانند تشبیه دنیا به مزبله و مقایسه اهل دنیا با سگان ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.

۲۲- ابوالحسن احمدبن ابی الحواری، رضی اللّه عنه

و منهم: سراج وقت و مشرف آفات مَقْت، ابوالحسن احمدبن ابی الحواری، رضی اللّه عنه
از جلّهٔ مشایخ شام بود و ممدوح جملهٔ مشایخ؛ تا حدی که جنید گفت: «احمدبن ابی الحواری ریحانةُ الشّامِ.»
وی را کلام عالی است و اشارت لطیف اندر فنون علم این طریقت و روایات صحیح از حدیث پیغمبر، علیه السّلام و رجوع اهل وقت بدو بود اندر واقعات ایشان و او مرید ابوسلیمان دارانی بود، رضی اللّه عنه و صحبت سفیان بن عُیینه و مروان بن معاویة الفزاری و نِباجی کرده بود و از هر یک ادب و فایده گرفته.
و ازوی می‌آید که گفت: «الدُّنیا مَزْبَلةٌ و مَجْمَعُ الکِلابِ و أقلُّ مِنَ الکِلابِ مَنْ عَکَفَ علیها؛ فانَّ الکلبَ یأخذُ مِنْها حاجَتَهُ و یَنْصَرِفُ عنها و المُحِبُّ لها لایَزُولُ عنها بِحالٍ.» دنیا چون مزبله‌ای است و جایگاه جمع گشتن سگان و کمتر از سگان باشد آن که بر سر معلوم دنیا بایستد؛ از آن‌چه سگ از مزبله حاجت خود روا کند و برود و دوست دارندهٔ دنیا از جمع کردن آن برنگردد. و از حقیری دنیا بود به نزدیک همت آن جوانمرد که دنیا را به مزبله مانند کرد و اهل آن را به کمتر از سگان و علت آورد که چون سگ از مزبله بهرهٔ خویش بگیرد از آن فراتر شود؛ اما اهل دنیا پیوسته بر سر جمع کردن دنیا نشسته‌اند و از محبت و گرد کردن آن هرگز برنگردند و این علامت انقطاع وی است از دنیا و اخوات آن و اعراض وی از اصحاب آن و مر اهل این طریقت را گسستگی از دنیا مجالی خوش و روضه‌ای خرم است.
وی اندر ابتدا طلب علم کرد و به درجهٔ ائمه رسید. آنگاه کتب خود برداشت و به دریا برد و گفت: «نِعمَ الدّلیلُ کنت و أمّا الإشتغالُ بالدّلیلِ بعدَ الوُصولِ مُحالٌ.»
نیکو دلیل و راهبری که تویی مر مرید را؛ اما پس از رسیدگی به مقصود، مشغول بودن به دلیل محال باشد؛ که دلیل تا آنگاه بود که مرید اندر راه بود. چون پیشگاه پدید آمد درگاه و راه را چه قیمت باشد؟
و مشایخ گفته‌اند که: این در حال سُکْر بود واندر این راه آن که گفت: «وصلتُ» فقد فَصَلَ؛ چون رسیدن بازماندن بود. پس شغل شغل بود و فراغت فراغت و وصول وصول اندر شغل و فراغت نبسته است؛ که این هر دو صفت بنده باشد و وصل عنایت حق و ارادت ازلی وی به نیکو خواست بنده و این اندر شغل و فراغت بنده نیاید. پس وصولش را اصول نه و ملازمت و قرب و مجاورت بر وی ناروا وصلش کرامت بنده بود و هجرش اهانت وی. تغیر بر صفات وی روا نه.
و علی بن عثمان الجلابی رضی اللّه عنه چنین گوید که: محتمل است که آن پیر بزرگ را اندر لفظ وصول مراد به وصل راه حق بوده است؛ از آن‌چه در کتب راه حق نیست، که عبارات از آن است؛ که چون طریق واضح شود عبارت منقطع گردد؛ که عبارت را چندان قوت بود که اندر غیبت مقصود بود، چون مشاهدت حاصل آمد عبارت متلاشی شود. چون در صحت معرفت زفان‌ها گنگ بود از عبارت، کتب اولی‌تر که ضایع بود. و از مشایخ رضی اللّه عنهم به‌جز وی همین کردند چون شیخ المشایخ ابوسعید فضل اللّه بن محمد المیهنی رحمه اللّه و غیر وی که کتب خود به آب دادند. و گروهی از مترسمان از کاهلی و مدد جهل را بدان احرار تقلید کردند و مانا که آن احرار بدان به‌جز انقطاع علایق نخواستند و ترک التفات و فراغت دل از مادون وی و این جز از سُکْر ابتدا و آتش کودکی راست نیاید؛ از آن‌چه متمکن را کونین حجاب نکند، کاغذ پاره‌ای هم حجاب نکند. چون دل از علایق منقطع شد، پاره‌ای کاغذ را چه قیمت بود؟
اما آن که گوید: «شستن کتاب مراد نفی عبارت است ازتحقیق معنی»چنان‌که گفتیم پس اولی‌تر ان بود که عبارت از زبان منفی باشد؛ از آن‌چه در کتاب عبارتی مکتوب است و بر زبان عبارتی جاری و عبارتی از عبارتی اولی‌تر نباشد.
و مرا چنین صورت بندد که احمدبن ابی الحواری رحمةاللّه علیه اندر غلبهٔ حال خود مستمع نیافت و شرح حال خود بر کاغذ پاره‌ها نبشت. چون بسیار فراهم آمد اهل نیافت تا نشر کردی. به آب فرو گذاشت وگفت:«نیکو دلیلی تو؛ اما چون مراد برآمد از تو، مشغول شدن به تو محال بود.» و نیز احتمال کند که وی را کتب از اوراد و معاملات باز می‌داشت و مشغول می‌گردانید، شغل از پیش خود برداشت و فراغت دل طلبید مر معنی را و به ترک عبارات بگفت.

تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:۲۱- ابوعبداللّه احمدبن حنبل، رضی اللّه عنه
گوهر بعدی:۲۳- ابوحامد احمدبن خضرویه البلخی، رضی اللّه عنه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.