هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از مفاهیمی مانند عشق، زیبایی، و معنویت سخن میگوید. او از طبیعت و عناصر آن مانند دریا، خورشید، و ستارهها برای بیان احساسات خود استفاده میکند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند تواضع، عبادت، و ارزشهای معنوی اشاره میکند و مخاطب را به تفکر و تأمل دعوت مینماید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۲۳۷۲
هَله بَحْری شو و دَر رو، مَکُن از دور نِظاره
که بُوَد دُر تَکِ دریا، کَفِ دریا به کِناره
چو رُخِ شاه بِدیدی، بُرو از خانه چو بَیذَق
رُخِ خورشید چو دیدی، هَله گُم شو چو سِتاره
چو بِدان بَنده نوازی شُدهیی پاک و نمازی
هَمگان را تو صَلا گو، چو مُوذِّن زِ مَناره
تو دَرین ماه نَظَر کُن، که دِلَت روشن ازو شُد
تو دَرین شاه نِگَه کُن، که رَسیدهست سَواره
نه بِتَرسَم، نه بِلَرزم، چو کَشَد خَنجَرِ عِزَّت
به خدا خَنجَرِ او را بِدَهَم رِشوت و پاره
کِه بُوَد آبْ که دارد به لطافت صِفَتِ او؟
که دو صد چَشمه بَرآرَد زِ دلِ مَرمَر و خاره
تو همه روز بِرَقصی، پِیِ تُتْماج و حَریره
تو چه دانی هَوَسِ دلْ پِیِ این بیت و حَراره
چو بِدیدم بَرِ سیمَش، زِزَر و سیم نَفورَم
که نَفور است نَسیمَش زِکَفِ سیم شُماره
تو ازان بار نداری که سَبُک سار چو بیدی
تو ازان کار نداری که شُدَسْتی همه کاره
همه حُجّاج بِرَفته، حَرَم و کعبه بِدیده
تو شُتُر هم نخریده که شِکَستهست مِهاره
بِنِگَر سویِ حَریفان، که همه مَست و خَرابند
تو خَمُش باش و چُنان شو، هَله ای عَربَده باره
که بُوَد دُر تَکِ دریا، کَفِ دریا به کِناره
چو رُخِ شاه بِدیدی، بُرو از خانه چو بَیذَق
رُخِ خورشید چو دیدی، هَله گُم شو چو سِتاره
چو بِدان بَنده نوازی شُدهیی پاک و نمازی
هَمگان را تو صَلا گو، چو مُوذِّن زِ مَناره
تو دَرین ماه نَظَر کُن، که دِلَت روشن ازو شُد
تو دَرین شاه نِگَه کُن، که رَسیدهست سَواره
نه بِتَرسَم، نه بِلَرزم، چو کَشَد خَنجَرِ عِزَّت
به خدا خَنجَرِ او را بِدَهَم رِشوت و پاره
کِه بُوَد آبْ که دارد به لطافت صِفَتِ او؟
که دو صد چَشمه بَرآرَد زِ دلِ مَرمَر و خاره
تو همه روز بِرَقصی، پِیِ تُتْماج و حَریره
تو چه دانی هَوَسِ دلْ پِیِ این بیت و حَراره
چو بِدیدم بَرِ سیمَش، زِزَر و سیم نَفورَم
که نَفور است نَسیمَش زِکَفِ سیم شُماره
تو ازان بار نداری که سَبُک سار چو بیدی
تو ازان کار نداری که شُدَسْتی همه کاره
همه حُجّاج بِرَفته، حَرَم و کعبه بِدیده
تو شُتُر هم نخریده که شِکَستهست مِهاره
بِنِگَر سویِ حَریفان، که همه مَست و خَرابند
تو خَمُش باش و چُنان شو، هَله ای عَربَده باره
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.