هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که در آن شاعر از حالت روحانی و عشق الهی سخن می‌گوید. او از رهایی از قید و بندهای مادی و رسیدن به حالت روحانی و معنوی صحبت می‌کند. شاعر خود و دیگران را به عنوان موجوداتی توصیف می‌کند که از دنیای مادی فراتر رفته‌اند و به نور و حقیقت رسیده‌اند. او از عشق به معشوق الهی و رهایی از تاریکی‌های دنیوی سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند رهایی از دنیای مادی، عشق الهی و معنویت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۷۹

بِده آن بادهٔ جانی، که چُنانیم همه
که میْ از جام و سَر از پایْ ندانیم همه

همه سَرسَبزتَر از سوسن و از شاخِ گُلیم
روحِ مُطْلَق شُده و تابِشِ جانیم همه

همه دربَندِ هوایَند و هوا بَندهٔ ماست
که بُرون رفته ازین دورِ زمانیم همه

هَمچو سُرنا بِخُروشیم به شِکَّر لبِ یار
همه دُکّان بِفُروشیم، که کانیم همه

تابِ مَشرق تَنِ ما را مَثَلِ سایه بِخورْد
که به صورت مَثَلِ کَوْن و مَکانیم همه

زَعفَرانِ رُخِ ما، از حَذَرِ چَشم بَد است
ما حَریفِ چَمَن و لاله سِتانیم همه

مُصْحَف آریم و به ساقی همه سوگند خوریم
که جُز از دست و کَفَت، میْ نَسِتانیم همه

هر کِه جان دارد، از گُلْشَنِ جانْ بوی بَرَد
هر کِه آن دارد، دریافت که آنیم همه

دلِ ما چون دلِ مُرغ است، زِ اندیشه بُرون
که سَبُک دل شُده زان رَطْلِ گِرانیم همه

مَلِکانْ تاجِ زَر از عشقِ رَهِ ما بِدَهند
که کَمَربَخش تَر از بَختِ جوانیم همه

جانِ ما را به صَفِ اوَّل پیکار طَلَب
زان که در پیش رَوی، تیر و سِنانیم همه

در پَسِ پَردهٔ ظُلْماتِ بَشَر نَنْشینیم
زان کِه چون نورِ سَحَر، پَرده دَرانیم همه

شام بودیم، زِ خورشیدِ جهان صُبح شُدیم
گُرگ بودیم، کُنون شُهره شَبانیم همه

شَمسِ تبریز چو بِنْمود رُخِ جانْ آرای
سویِ او با دل و جان، هَمچو رَوانیم همه
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.