۳۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۳۸۱

عشقْ بین، با عاشقانْ آمیخته
روحْ بین، با خاکْدانْ آمیخته

چند بینی این و آن و نیک و بَد؟
بِنْگَر آخِر این و آنْ آمیخته

چند گویی بی‌نشان و بانشان؟
بی نشانْ بین با نشانْ آمیخته

چند گویی این جهان و آن جهان؟
آن جهانْ بین وین جهانْ آمیخته

دلْ چو شاه آمد، زبانْ چون تَرجُمان
شاهْ بین با تَرجُمانْ آمیخته

اَنْدَرآمیزید، زیرا بَهرِ ماست
این زمینْ با آسْمانْ آمیخته

آب و آتش بین و خاک و باد را
دُشمنانْ چون دوستانْ آمیخته

گُرگ و میش و شیر و آهو، چار ضِد
از نِهیبِ قَهرمانْ آمیخته

آن چُنان شاهی نِگَر، کَزْ لُطفِ او
خار و گُل در گُلْسِتانْ آمیخته

آن چُنان ابری نِگَر، کَزْ فیضِ او
آبِ چندین ناودانْ آمیخته

اِتّحاد اَنْدَر اَثَر بین و بِدان
نوبَهار و مِهْرَگانْ آمیخته

گَر چه کَژْبازند و ضِدانند، لیک
هَمچو تیرند و کَمانْ آمیخته

قَند خا، خاموش باش و حیف دان
قَند و پَند اَنْدَر دَهانْ آمیخته

شَمسِ تبریزی، هَمی‌رویَد زِ دل
کَس نباشد آن چُنانْ آمیخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.