هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید. او از دل‌بری یاد می‌کند که با آمدنش در کف پیاله، عشق هزارساله را در او زنده کرده است. شاعر از مستی و بی‌خویشی خود می‌گوید و اینکه دین و کیشش در این حالت تغییر کرده است. او از باده‌ی عشق و مستی معنوی سخن می‌گوید و از خواننده می‌خواهد تا چشم باز کند و به زیبایی‌های آسمانی بنگرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد تا بتوان آن‌ها را به درستی درک کرد.

غزل شمارهٔ ۲۳۹۴

از بَس که مِطربِ دلْ از عشق کرد ناله
آن دِلْبَرم دَرآمَد در کَف یکی پیاله

اَفکَند در سَرِ من، آنچ از سَرَم بَرآرَد
نو کرد عشقِ ما را باده‌یْ هزارساله

میْ گشت دین و کیشَم، منْ مَستِ وَقتِ خویشَم
نی نَسیه را شِناسَم، نی بر کَسَم حَواله

منْ باغِ جان بِدادم، چَرخُشْت را خَریدم
بر جامِ میْ نِبِشتم این بَیْع را قَباله

ای سُخرهٔ زمانه بَرهَم بِزَن تو خانه
کین کاله بیش اَرْزَد، وان گَهْ چگونه کاله

بَربَند این دَهان را، بُگْشا دَهان جان را
بینی که هر دو عالَم گردد یکی نَواله

نَپْذیرد آن نَواله جانَت چو مَست باشد
سَرمَستِ خَدّ و خالش کِی بِنْگَرد به خاله

جان‌هایِ آسْمانی، سَرمَستِ شَمسِ تبریز
بُگْشایْ چَشم و بِنْگَر، پَرّان شُده چو ژاله
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.