هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ساقی می‌خواهد که به او شراب ندهد، زیرا شراب قبلی او را دگرگون کرده است. او از عشق و وابستگی به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که بدون معشوق، زندگی برایش بی‌معناست. شاعر همچنین از رهایی و آزادی روحی سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که او را در این راه یاری کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۰۳

ساقیِ جان غیرِ آن رَطْلِ گِرانَم مَدِه
زان که بِدادی نَخُست هیچ جُز آنَم مَدِه

شُهره نِگارَم زِ تو عیش و قَرارَم زِ تو
جانِ بهارم زِ تو رَسْمِ خَزانَم مَدِه

جانْ چو تویی‌ بی‌شَکی پیشِ تو جانْ جانَکی
باش مرا ای یکی هر دو جهانَم مَدِه

پَردگی و فاشْ تو آفتِ او باشْ تو
جانِ رَهی باشْ تو جان و رَوانَم مَدِه

دوش بِدادی مرا از کَفِ خود باده را
چون که چُنینم دَرآ جُز که چُنانَم مَدِه

غیرِ شرابی چو زَر ای صَنَمِ سیم بَر
هیچ ندانم دِگَر زان که نَدانَم مَدِه

نیست شُدم در چَمَن قُفل بَران دَر بِزَن
هر کِه بِپُرسَد زِ من هیچ نِشانَم مَدِه

شیرِ پَراکَنده‌اَم زَخْمِ تو را بَنده ام
بی‌تو اگر زنده‌اَم جُز به سَگانَم مَدِه

زان مَهْ چون اَخْتَرم زان گُلْ تازه و تَرَم
بی‌هَمگان خوش تَرَم با هَمگانَم مَدِه

خُسروِ تبریزیان شَمسِ حَقِ روحیان
پُر شُده از تو دَهان زَخْمِ زَبانَم مَدِه
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.