هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد و حسرت عشق و جدایی می‌گوید. او از نادیده گرفته شدن خود و خنده‌های دیگران در مقابل گریه‌هایش سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوق و تأثیرات آن بر روح و جان خود می‌نویسد و از خشک شدن درخت عشق و زرد شدن چهره‌اش به دلیل این عشق یاد می‌کند. در نهایت، او از شمس تبریزی درخواست می‌کند که او را مانند نی بنوازد و از غم رهایی بخشد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۱۵

تو دیده گشته و ما را بِکَرده نادیده
بِدیده گِریه ما را بِدین بِخَندیده

بِخَند جان و جهان چون مَقامِ خنده تو راست
بِکُن که هر چه کُنی هست بَسْ پَسَندیده

زِ دَرد و حَسرتِ تو جانِ لاله‌ها سِیَه است
گُل از جَمالِ رُخِ توست جامه بِدْریده

زِ خَلْقِ عالَمْ جان‌هایِ پاک بُگْزیدند
وَ آن گَهان زِ میانْشان تو بوده بُگْزیده

بِدان که عشقْ نَبات و درختِ او خُشک است
به گِردْ گِردِ درختِ من است پیچیده

چو خُشک گشت درختم بَسی بلندی یافت
چو زَرد گشت رُخَم شُد چو زَر بِنازیده

خَزینه‌هایِ جواهر که این دِلَم را بود
قِمارخانه دَرونْ جُمله را بِبازیده

هزار ساغَرِ هستی شِکَسته این دلِ من
خُمارِ نرگسِ مَخْمورِ تو نَسازیده

زِ خام و پُخته تَهی گشت جانِ من باری
مَدَد مَدَد تو چُنین آتشی فُروزیده

مرا چو نِی بِنَوازید شَمسِ تبریزی
بَهانه بر نِی و مُطرب زِ غَم خُروشیده
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.