هوش مصنوعی: شاعر در یک شب مهتابی در باغ، مست و غرق در زیبایی‌های طبیعت و اسرار شب است. او با توصیف مناظر طبیعی مانند آب، نسیم و جیرجیرک‌ها، حالتی از حیرت و شوریدگی را بیان می‌کند. در نهایت، با وضو گرفتن و ارتباطی عرفانی با هستی، به دنبال پاسخ برای پرسش‌های وجودی خود می‌گردد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی (هرچند ممکن است استعاری باشد) مناسب سنین پایین نیست.

نماز

باغ بود و دره چشم انداز پر مهتاب
ذات‌ها با سایه‌های خود هم اندازه
خیره در آفاق و اسرار عزیز شب
چشم من بیدار و چشم عالمی در خواب
نه صدایی جز صدای رازهای شب
آب و نرمایِ نسیم و جیرجیرک‌ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
و صدای حیرت بیدار من من مست بودم، مست
خاستم از جا
سوی جو رفتم، چه می‌آمد
آب
یا نه، چه می‌رفت، هم زانسان که حافظ گفت، عمر تو
با گروهی شرم و بی خویشی وضو کردم
مست بودم، مست سر نشناس، پا نشناس، اما لحظهٔ پاک و عزیزی بود
برگکی کندم
از نهال گردوی نزدیک
و نگاهم رفته تا بس دور
شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده
قبله، گو هر سو که خواهی باش
با تو دارد گفت و گو شوریدهٔ مستی
مستم و دانم که هستم من
ای همه هستی ز تو، آیا تو هم هستی؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:صبح
گوهر بعدی:و ندانستن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.