هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا جلال‌الدین بلخی است که به مفاهیم عشق الهی، بخشش، رضا و کرم خداوندی می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق الهی می‌تواند مرده‌ها را زنده کند، نومیدان را امید بخشد و درویشان را به قرب الهی برساند. همچنین، شاعر از قدرت بخشش و کرم خداوندی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هر چه از خداوند طلب شود، به فراوانی داده می‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۳۱

این عشقِ گَردانْ کو به کو بر سَر نَهاده طَبْله‌یی
که هر کجا مُرده بُوَد زنده کُنم‌ بی‌حیله‌یی

خوانِ رَوانَم از کَرَم زنده کُنم مُرده به دَم
کو نَرگدایی تا بَرَد از خوانِ لُطفَم زَلّه‌یی

گاهی تو را پُر دُر کُنم گاهی زِ زَهرَت پُر کُنم
آگاه شو آخِر زِ من ای در کَفَم چون کَیْله‌یی

گَر حَبّه‌یی آید به من صد کانِ پُرزَرَّش کُنم
دریایِ شیرینَش کُنم هر چند باشد قُلّه‌یی

از تو عَدَم وَزْ من کَرَم وَزْ تو رضا وَزْ من قِسَم
صد اَطْلَس و اَکْسون نَهَم در پیشِ کِرمِ پیله‌یی

هر لحظه‌یی نومید را خَرمَن دَهَم‌ بی‌کِشْتَنی
هر لحظه دَرویش را قُربَت دَهَم‌ بی‌چِلّه‌یی

چَشمه‌یْ شِکَر جوشان کُنم اَنْدَر دلِ تَنگِ نِیی
اندیشه‌هایِ خوش نَهَم اَنْدَر دِماغ و کَلّه‌یی

می‌ران فَرَس در دین فقط وَرْ اسبِ تو گردد سَقَط
بر جایِ اسبِ لاغَری هر سو بیابی گَلّه‌یی

خاموش باش و لا مَگو جُز آن که حق بَخشَد مَجو
جوشان زِ حَلْوایِ رضا بر جَمْره چون پاتیله‌یی

تبریز شُد خُلْدِ بَرین از عکسِ رویِ شَمسِ دین
هر نَقْش در وِیْ حورِ عین هر جامه از وِیْ حُلّه‌یی
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.