هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان عاشقی است که در وصف عشق و حالات مختلف آن سخن می‌گوید. شاعر از دردها و شادی‌های عشق، مستی و سرمستی ناشی از آن، و همچنین از زیبایی‌های طبیعت و معشوق سخن می‌گوید. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که نباید تنها به ظواهر توجه کرد، بلکه باید به باطن و جان زیبا نگریست.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مستی و سرمستی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۴۵۲

ای دل نگویی چون شُدی؟ ور عشقْ روزاَفْزون شُدی
گاهی زِ غَم مَجنون شُدی گاهی زِ مِحْنَتْ خون شُدی

در عشقِ تو چون دَم زَدَم صد فِتْنه شُد اَنْدَر عَدَم
ای مُطربِ شیرین قَدَم می‌زَن نَوا تا صُبح دَم

گفتم که شُد هنگامِ می‌ما غَرقه اَنْدَر وامِ میْ
نی نی رَها کُن نامِ می مَستان نِگَر‌ بی‌جامِ میْ

تو هَمچو آتش سَرکَشی من همچون خاکَم مَفْرَشی
در من زَدی تو آتشی خَوشّی خَوشی خَوشّی خَوشی

ای نیست بر هستی بِزَن بر عیشِ سَرمَستی بِزَن
دلْ بر دلِ مَستی بِزَن دستی بِزَن دستی بِزَن

گفتم مَها در ما نِگَر در چَشمِ چون دریا نِگَر
آن جا مَرو این جا نِگَر گفتا که خَهْ سودا نِگَر

ای بُلبُل از گُلْشَن بگو زان سَرو و زان سوسَن بگو
زان شاخِ آبِسْتن بگو پنهان مَکُن روشن بگو

آخِر همه صورت مَبین بِنْگَر به جانِ نازنین
کَزْ تابِشِ روحُ الْاَمین چون چَرخ شُد رویِ زمین

هر نَقْش چون اِسْپَر بُوَد در دستِ صورتگَر بُوَد
صورت یکی چادَر بُوَد در پَرده آزَر بُوَد
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.