۲۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۵۳

بویی زِ گَردون می‌رَسَد با پُرسش و دِلْداری‌یی
از دامِ تَن وا می‌رَهَد هر خسته دل اِشْکاریی

هر مُرغْ صد پَر می‌شود سویِ ثُریّا می‌پَرَد
هر کوه و لَنْگَر زین صَلا دارد دِگَر رَهْواری‌یی

مُرغانِ ابراهیم بین با پاره پاره گشتگی
اَجْزایِ هر تَن سویِ سَرْ بَرداشته طَیّاری‌یی

ای جُزوْ چون بَر می‌پَری؟ چون‌ بی‌پَرّی و‌ بی‌سَری
گفتا شِکُفته می‌شَوَم اَنْدَر نَسیمِ یاری‌یی

در شهرْ دیگر نَشْنوی از غیرِ سُرنا ناله‌یی
از غیرِ چَنگی نَشْنَوی در هیچ خانه زاری‌یی

طُنْبورِ دل بَرداشته لا عَیْشَ اِلّا عَیْشَنا
زنبورِ جان آموخته زین اَنْگَبین مِعْماری‌یی

امروزْ ساقیِّ کَرَم دریاعَطایِ مُحْتَشَم
آمیخته با بندگان‌ بی‌نَخوَت و جَبّاری‌یی

امروزْ رَستیم ای خدا از غُصّه آن که قَضا
در گوشِ فِتْنه دَردَمَد هر لحظه‌یی مَکّاری‌یی

راقیِّ جان در می‌دَمَد چون پورِ مَریَم رُقیه‌یی
ساقیِّ ما هم می‌کُند چون شیرِ حَقْ کَرّاری‌یی

گَر یِک بُت را بِشْکَند صد بُت تَراشَد در عِوَض
وَرْ بِشْکَند دو سه سَبو کم نیسْتَش فَخّاری‌یی

ای بُلبُل اَرْچه یافتی از دولتِ گُلْ لَحْنِ خوش
زین‌ها فراموشَت شود در اُنْسِ کَم گُفتاری‌یی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.