هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر به بیان احساسات عمیق خود نسبت به معشوق می‌پردازد. او از تفاوت‌های میان خود و معشوق سخن می‌گوید و اذعان می‌کند که هرچند او در حکم معشوق است، اما هرگز به پای او نمی‌رسد. شاعر از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق می‌گوید و از این که معشوق در وجود او جاری است، سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۶۰

تو نه چُنانی که مَنَم من نه چُنانم که تویی
تو نه بَرآنی که مَنَم من نه بَرآنم که تویی

من همه در حُکمِ تواَم تو همه در خونِ مَنی
گَر مَهْ و خورشید شَوَم من کم از آنم که تویی

با همه ای رَشکِ پَری چون سویِ من بَرگُذری
باش چُنین تیز مَران تا که بِدانَم که تویی

دوش گُذشتی زِ دَرَم بوی نَبُردم زِ تو من
کرد خَبَر گوشِ مرا جان و رَوانَم که تویی

چون همه جان رویَد و دل هَمچو گیاه خاکِ دَرَت
جان و دلی را چه مَحَل؟ ای دل و جانم که تویی

ای نَظَرتْ ناظِرِ ما ای چو خِرَد حاضرِ ما
لیک مرا زَهره کجا تا بِجَهَانم که تویی

چون تو مرا گوش کَشان بُردی از آن جا که مَنَم
بر سَرِ آن مَنْظَره‌ها هم بِنِشانَم که تویی

مَستَم و تو مَست زِ من سَهو و خَطا جَست زِ من
من نَرَسَم لیک بِدان هم تو رسانم که تویی

زین همه خاموش کُنم صبر و صَبِر نوش کُنم
عُذرِ گناهی که کُنون گفت زبانم که تویی
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.