هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به ستایش احمدشاه و نقش او در احیای ایران و عدالتگستری میپردازد. شاعر از او به عنوان فریدون و کیخسرو یاد میکند و بر جوانسازی ایران، گسترش علم و عدالت، و حفظ میراث باستانی تأکید دارد. همچنین، از مردم میخواهد که از این فرصت برای حیات جاودانی ملت استفاده کنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم تاریخی و سیاسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارههای ادبی و اشاره به مفاهیم ملیگرایی نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.
شمارهٔ ۱۸ - تاجگذاری
به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را
ببین با تاج کیکاوس، کیکاوس ثانی را
الا ای کاوه خنجرکش، سوی ضحاک لشکرکش
فریدون است هان برکش ، درفش کاویانی را
ز تاجش نور پاشیده از او روشندل و دیده
ملک ماهی است پوشیده، قبای خسروانی را
بهدلش ایزد خرد هشته به گلشن انصاف بسرشته
به پیشانیش بنوشته خط گیتی ستانی را
خدیوی نوجوان آمد، به جسم ملک جان آمد
به ایران کهن گو گیرد از سر نوجوانی را
حیات جاودانی بین، غنیمت بشمر ای ملت
پس از مرگ سیاسی این حیات جاودانی را
شه ما یادگار است از ملوک باستان، یارب
به او پایندهدار این ملک وگنج باستانی را
کیانی تختوتاج، این شاه را زیبد، کن ارزانی
به ما و شاه ما این تاج و این تخت کیانی را
رعیتپروری خواهیم اگر زین شه عجبنبود
که شاید خواستن از پاسبانان، پاسبانی را
شهنشاها! شهنشاهی، به چرخ معدلت ماهی
به نام ایزد که آگاهی، رموز ملکرانی را
تویی آن شاه کیخسرو، که آراید جهان از نو
دلت با یک جهان پرتو، به ما داد این نشانی را
تو ایران را جوانسازی وطن راکلستانسازی
به فر خود عیان سازی بسی راز نهانی را
توعلم آریدراین کشور، توبربندی زغفلتدر
تو بگشایی به مردم سر، کنوز آسمانی را
کجا صنعتگری بوده، ره ملک تو پیموده
ادیبان بر تو بگشوده زبان مدح خوانی را
رعیت را نهی بالش، ستمگر را دهی مالش
نه رشتی را ز تو نالش، نه آذربایجانی را
درآید ملت از ذلت، عیان سازند بر ملت
همه، چون نیر دولت، رسوم مهربانی را
ثنایش بیش نشمارم دعایش بر زبان آرم
که من خود خوش نمیدارم ثناهای زبانی را
ببین با تاج کیکاوس، کیکاوس ثانی را
الا ای کاوه خنجرکش، سوی ضحاک لشکرکش
فریدون است هان برکش ، درفش کاویانی را
ز تاجش نور پاشیده از او روشندل و دیده
ملک ماهی است پوشیده، قبای خسروانی را
بهدلش ایزد خرد هشته به گلشن انصاف بسرشته
به پیشانیش بنوشته خط گیتی ستانی را
خدیوی نوجوان آمد، به جسم ملک جان آمد
به ایران کهن گو گیرد از سر نوجوانی را
حیات جاودانی بین، غنیمت بشمر ای ملت
پس از مرگ سیاسی این حیات جاودانی را
شه ما یادگار است از ملوک باستان، یارب
به او پایندهدار این ملک وگنج باستانی را
کیانی تختوتاج، این شاه را زیبد، کن ارزانی
به ما و شاه ما این تاج و این تخت کیانی را
رعیتپروری خواهیم اگر زین شه عجبنبود
که شاید خواستن از پاسبانان، پاسبانی را
شهنشاها! شهنشاهی، به چرخ معدلت ماهی
به نام ایزد که آگاهی، رموز ملکرانی را
تویی آن شاه کیخسرو، که آراید جهان از نو
دلت با یک جهان پرتو، به ما داد این نشانی را
تو ایران را جوانسازی وطن راکلستانسازی
به فر خود عیان سازی بسی راز نهانی را
توعلم آریدراین کشور، توبربندی زغفلتدر
تو بگشایی به مردم سر، کنوز آسمانی را
کجا صنعتگری بوده، ره ملک تو پیموده
ادیبان بر تو بگشوده زبان مدح خوانی را
رعیت را نهی بالش، ستمگر را دهی مالش
نه رشتی را ز تو نالش، نه آذربایجانی را
درآید ملت از ذلت، عیان سازند بر ملت
همه، چون نیر دولت، رسوم مهربانی را
ثنایش بیش نشمارم دعایش بر زبان آرم
که من خود خوش نمیدارم ثناهای زبانی را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷ - غدیریه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹ - در وصف تگرگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.