هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که از ساقی درخواست شراب و مستی می‌کند تا از غم و فکر رها شود. شاعر از زیبایی و کرم ساقی سخن می‌گوید و از او می‌خواهد که با شراب، دل بی‌قرارش را آرام کند. او همچنین به زیبایی‌های طبیعت و عشق الهی اشاره می‌کند و از ساقی می‌خواهد که او را به فطرت و حقیقت وجودش بازگرداند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۹۰

ساقیِ جانْ فَزایِ من بَهرِ خدا زِ کوثَری
در سَر مَستِ من فَکَن جامِ شرابِ اَحْمَری

بَحْرِ کَرَم تویی مرا از کَفِ خود بِدِه نَوا
باغِ اِرَم تویی مَها بر بَرِ من بِزَن بَری

ای به زمین زِ آسْمان آمده چون فرشته‌یی
وِیْ زِ خِطابِ اِشْرَبُوا مَغزِ مرا پَیَمْبَری

بَزم دَرآ و میْ بِدِه رَسمِ بهارِ نو بِنِه
ای رُخِ تو چو گُلْشَنی وِیْ قَدِ تو صَنوبری

گرچه به بُتْکده‌یْ دِلَم هر نَفَسی‌ست صورتی
نیست و نباشد و نَبُد چون رُخِ تو مُصوَّری

میْ چو دَوَد بَرین سَرَم بِسْکُلَد از تو لَنْگَرم
چهره زَردِ چون زَرَم سُرخ شود چو آذری

بَحْرِ کَرَم چه کم شود گَر بِخورند جُرعه‌یی؟
فَضْل خدا چه کم شود گَر بِرَسَد به کافَری؟

این دلِ‌ بی‌قَرار را از قَدَحی قَرار دِهْ
وین صَدَفِ وجود را بَخشْ صَفایِ گوهری

یا بِرَهان زِ فِکْرتَم یا بِرَسان به فِطْرتَم
یا بِتَراشْ نردبان باز کُن از فَلَک دَری
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.