۳۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۴۹۳

رو بِنِمودَمی به تو گَر هَمگی نه جانَمی
دیده شُدی نشانِ من گَر نه که‌ بی‌نِشانَمی

سیم بَرا نه من زَرَم لَعْل لَبا نه گوهرم؟
جوهرِ زَر نِمودَمی گَر نه دَرونِ کانَمی

لُطفِ تواَم‌ نمی‌هِلَد وَرْنه همه زمانه را
از هَوَسِ تو ای شِکَر همچو مگس بِرانَمی

گُلْبُنِ جانْ به عشقِ تو گفت اگر نَتَرسَمی
سوسن وار گَشتَمی سَر همه سَر زَبانَمی

گوید خَلْق عاقلی یک نَفَسی به خود بیا
گفتم اگر چُنینَمی یک نَفَسی چُنانَمی

سیم قَبایِ ماه اگر لایِقِ کویِ تو بُدی
من کَمَرش گرفتَمی سویِ تواَش کَشانَمی

موجِ هوایِ عشقِ تو گَر هِلَدی دَمی مرا
آتش‌ها بِکُشتَمی چاره عاشقانَمی

گَر نه زِ تیرِ غَیرت او چَشمِ زَمانه دوختی
فاش و عِیان به دستِ او بر مَثَلِ کمانَمی

از تبریز و شَمسِ دین رَمز و کِنایتی‌ست این
آه چه شُدی که پیشِ او من شُده تَرجُمانَمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.