۶۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷

منم که خط غلامی دهم به نیم ‌سلام
دل من است که قانع شود به یک پیغام

کنون که گردش ایام را ثباتی نیست
همان‌ خوش است که در عشق بگذرد ایام

من آن مقام بلند ازکجا بدست آرم
که عاشقانه بیایم در آن بلند مقام

من آن نی‌ام که هلال از تمام نشناسم
مه‌ دو هفته هلال‌ است و عارض تو تمام

چراغ وصل بیفروزو حجره روشن کن
که آفتاب جدایی رسیده بر لب بام

غمم بکشت که خوبان چرا ندانستند
که خدعه باز کدامست و عشق باز کدام

به‌نام عشق که از عشق رخ نخواهم تافت
اگر دچار ملامت شوم و گر بدنام

بهار باشد و بس آن که در ارادت دوست
کشیده طعنهٔ کفر و ملامت اسلام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.