هوش مصنوعی: شاعر دختری فقیر و گدا را می‌بیند که با وجود لباس‌های مندرس، زیبایی درونی خود را پنهان کرده است. او به دختر سکه‌ای می‌دهد و می‌گذرد. بعداً، دختر را در بیشه‌ای شاد و در حال خواندن می‌بیند، در حالی که قبلاً گریان بود. دختر توضیح می‌دهد که پدرش ناتوان و مادرش بیمار است و او برای دل خود می‌خندد، اما گریه‌هایش برای پدر و مادرش است.
رده سنی: 14+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که ممکن است برای کودکان کم‌سن قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شاعرانه و استعاره‌ها نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۱۴ - دختر فقیر

دختری خرد بدیدم به گدایی مشغول
کرده در جامهٔ صدپاره نهان پیکر خویش

بود مکشوف به تاراجگه دزد نگاه
گرچه در ژنده نهان ساخته بد گوهر خویش

ورچه ز اهل دل و دین رحم طمع داشت ولی
بود خصم دل و دین از نگه کافر خویش

حبه‌ای سیم بدو دادم و بگذشتم و سوخت
برق چشم تر او خرمنم از آذر خویش

شامگاهان به یکی بیشه شدم بر لب رود
ناگهان دیدمش آنجا به سر معبر خویش

با لبی خنده‌زنان می‌شد و می‌خواند سرود
به خلاف لب خشکیده و چشم تر خویش

گفتم ای شوخ نبودی تو که یک‌ ساعت پیش
سوختی خرمن اهل نظر از منظر خویش

ای ترشرو چه شد آن گریه تلخت که چنین
خنده را، کان نمک ساخته از شکر خویش

گفت دارم پدری عاجز و مامی بیمار
که نیارند بپا خاستن از بستر خویش

هست این خنده‌ام از بهر دل خود لیکن
گریه‌ام بود برای پدر و مادر خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۳ - حالت مردم دنیا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۱۵ - ضلال مبین
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.