هوش مصنوعی: این متن داستان مردی عیار و شجاع را روایت می‌کند که همواره درگیر نبرد و پیکار است و به دنبال نام و بزرگی است. در گفت‌وگویی با راوی، او ارزش مردن در میدان نبرد را برتر از مرگ در بستر می‌داند و بیان می‌کند که خانه‌اش یا سرای امارت است یا زندان سلطان و یا تنگنای زمین. او مرگ در رزمگاه را برتر از درد و بیماری می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی درباره مرگ، جنگ و افتخار است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند نبرد و مرگ نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۸۲ - مرگ سرخ به از مرگ زرد

شدم با یکی مرد عیّار یار
که بودش همی رزم و پیکارکار

سلحشور و سالوک و همت بلند
به پیرامنش نامداران چند

نهاده به سر تارک مهتری
نهفته به دل بویه ی سروری

هوای بزرگی بسر داشت مرد
نیاسوده یکدم ز ننگ و نبرد

بگفتم بدان نوخط کهنه کار
که جان و جوانی گرامی بدار

بخندید ازبن گفته آزادمرد
که ای فارغ از رنج و حرمان و درد

به میدان ز خون سرخ مردن بنام
به از مرگ در بستری زردفام

بگفتم به شهر اندر آیی همی‌؟
و یا اندرین کوه پایی همی‌؟

بگفتا به شهر اندر آیم بسی‌!
که جز دوستانم نداند کسی‌!

بگفتم که دولتسرایت کجاست‌؟
کجاخانه‌داری‌وجایت کجاست ؟

بگفت اندر آنجا سراییم نیست
جز اندر دل خلق جاییم نیست

بدو گفتم آنجا یکی خانه ساز
سرایی نو آیین و شاهانه ساز

که چون صفّ بیداد را بشکنی
به پیروزی آنجای مأوا کنی

نگر تا به پاسخ چه گفت آن دلیر:
که گر من شوم بر بداندیش چیر

سرای امارت بود جای من
نساید زمین دگر پای من

وگر خصم گردد به من چیردست
به میدان شوم بسته و زیردست

نشاید دگر جای‌، مأوای من
که زندان سلطان بود جای من

وگر کشته آیم به میدان کین
بود خانه‌ام تنگنای زمین

فزون از دمی نیست مرگ ای پسر
ز مرگست اندیشه‌اش صعب‌تر

چو اینست‌، پس مرگ در رزمگاه
به از درد و بیماری و اشگ و آه
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۱ - تود و بید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۳ - شکایت از مردم زمانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.