هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و رابطه‌اش با معشوق سخن می‌گوید. او از رفتارهای متناقض معشوق شکایت می‌کند و از او می‌خواهد که با خنده و شادی، دلش را شاد کند. شاعر همچنین به حالت مستی و عهد و پیمان‌های گذشته اشاره می‌کند و از معشوق می‌خواهد که مانند گذشته با او رفتار کند. در پایان، شاعر از وضعیت فعلی معشوق انتقاد می‌کند و از او می‌خواهد که مانند گذشته با او مهربان باشد.
رده سنی: 16+ این متن شامل مفاهیم عاطفی و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۵۵۴

اگر‌‌ بی‌من خوشی یارا به صد دامَم چه می‌بَندی؟
وَگَر ما را هَمی‌خواهی، چرا تُندی، نمی‌خندی؟

کسی کو در شِکَرخانه، شِکَر نوشَد به پیمانه
بدین سِرکایِ نُه ساله نداند کرد خُرسندی

بِخَند ای دوستْ چون گُلْشَن، مَبادا خاطِرِ دُشمن
کُند شادیّ و پِنْدارد که دلْ زین بَنده بَرکَندی

چو رَشکِ ماه و گُل گشتی، چو در دل‌ها طَمَع کِشتی
نباشد لایِق از حُسنَت که بَرگردی زِپیوندی

خوشا آن حالَتِ مَستی که با ما عَهد می‌بَستی
مرا مَستانه می‌گفتی که ما را خویش و فرزندی

پَیاپِی باده می‌دادی، به صد لُطف و به صد شادی
که گیر این جامِ‌‌ بی‌خویشی، که باخویشیّ و هُشمَندی

سَلامُ عَلَیکَ ای خواجه، بَهانه چیست این ساعت؟
نه دریاییّ و دریادل، نه ساقیّ و خداوندی

نه یاقوتیّ و مَرجانی، نه آرامِ دل و جانی
نه بُستان و گُلِستانی، نه کانِ شِکَّر و قَندی

خَمُش باشم بدان شَرطی، که بِدْهی میْ خَموشانه
من از گولی دَهَم پَندَت، نه زان کِه قابِلِ پَندی
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.