هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید و از آتش عشق و رنجهای ناشی از آن مینالد. او از زیباییها و اسرار معشوق سخن میگوید و از تأثیر عمیق این عشق بر روح و جان خود یاد میکند. همچنین، شاعر به فتنهها و آشوبهای پیرامون اشاره میکند و از دست دادن دل و جان خود در راه این عشق را توصیف میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۵۷۴
از آتشِ ناپیدا، دارم دلِ بِریانی
فریاد مُسلمانان از دستِ مُسلمانی
شَهْد و شِکَرَش گویم، کانِ گُهَرش گویم
شمع و سَحَرَش خوانم، یا نادره سُلطانی؟
زین فِتْنه و غوغایی، آتش زده هر جایی
وَزْآتش و دودِ ما، بَرخاسته ایوانی
با این همه سُلطانی، آن خَصمِ مُسلمانی
بِرْبود به قَهر از من در راهْ حُرُمدانی
بُگْشاد حُرُمدانَم، بِرْبود دل و جانَم
آن کَس که به پیشِ او، جانی به یکی نانی
من دوشْ زِبویِ او، رفتم سَرِ کویِ او
ناگاه پدید آمد باغیّ و گُلِسْتانی
آن جا دل و دِلْداری، هم عالِمِ اسراری
هم واقِف و بیداری، هم شُهره و پنهانی
در خِدمَتِ خاکِ او، عیشیّ و تماشایی
در آتشِ عشقِ او، هر چَشمهٔ حیوانی
فریاد مُسلمانان از دستِ مُسلمانی
شَهْد و شِکَرَش گویم، کانِ گُهَرش گویم
شمع و سَحَرَش خوانم، یا نادره سُلطانی؟
زین فِتْنه و غوغایی، آتش زده هر جایی
وَزْآتش و دودِ ما، بَرخاسته ایوانی
با این همه سُلطانی، آن خَصمِ مُسلمانی
بِرْبود به قَهر از من در راهْ حُرُمدانی
بُگْشاد حُرُمدانَم، بِرْبود دل و جانَم
آن کَس که به پیشِ او، جانی به یکی نانی
من دوشْ زِبویِ او، رفتم سَرِ کویِ او
ناگاه پدید آمد باغیّ و گُلِسْتانی
آن جا دل و دِلْداری، هم عالِمِ اسراری
هم واقِف و بیداری، هم شُهره و پنهانی
در خِدمَتِ خاکِ او، عیشیّ و تماشایی
در آتشِ عشقِ او، هر چَشمهٔ حیوانی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.