هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس بی‌قراری و ناگنجیدگی خود در قالب‌های محدود دنیوی سخن می‌گوید. او خود را موجی گران‌بار، توفنده‌خاشاک، آتش‌بازی و شراری توصیف می‌کند که در مکان‌های معمولی نمی‌گنجد. شاعر بر این باور است که معنای وجودی او فراتر از محدودیت‌های جسمانی و دنیوی است و به فضایی وسیع‌تر نیاز دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. درک کامل این شعر نیاز به تجربه و دانش بیشتری از ادبیات و مفاهیم انتزاعی دارد.

نمی‌گنجم

من آن‌موجِ گران‌بارم که در دامن نمی‌گنجم
من آن‌توفنده‌خاشاکم که در گلخن نمی-گنجم

سر‌و‌پا رونق‌آرایِ‌دو عالم نقشِ معنایم
بگیریدم، بگیریدم، که من در من نمی‌گنجم

من آتش‌بازیِ آوازهایِ عیدِ موعودم
مرا فارغ کنید از تن که من در تن نمی‌گنجم

غبارِ هیچ‌گردِ ره نی‌ام در چشمِ کس،‌لیکن
خیال‌آیینه‌ای دارم که در گلشن نمی‌گنجم

سرودِ برق‌ریزی‌هایِ فصلِ رویش و رنگم
شرارِ‌مشعلِ طورم که در خرمن نمی‌گنجم

مرا فریادگاهی در مسیرِ نیسِتان باید
من آن دردم که در پیچاکِ یک شیون نمی‌گنجم
ثور ۱۳۶۳ کابل
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:انتظار
گوهر بعدی:زمانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.