هوش مصنوعی: این شعر غم‌انگیز وضعیت ویران و ناامیدکننده‌ای را توصیف می‌کند که در آن نیمی از ملت شهید شده و نیمی دیگر زخمی، ناتوان و آواره هستند. جامعه درگیر فقر، ناامیدی، فقدان معنویت و سوءاستفاده از قدرت است. بیگانگان و همسایگان نیز در حال تخریب بیشتر هستند و اعتماد و عشق میان مردم از بین رفته است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات سنگین مانند مرگ، جنگ، فقر و بی‌عدالتی اجتماعی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب یا دشوار باشد. درک کامل این مضامین نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

شهرِ در خون

نیمِ ملّت شهید و نیمِ دگر
زخمی و ناتوان و بیچاره

عدّه‌ای سوگوارِ بربادیش
عدّه‌ای هم غریب و آواره


در تمامیِّ این‌ولایتِ‌مرگ
نه لبی مانده و نه لبخندی

در تمامیِّ این‌غبارآباد
نیست سیمایِ آرزومندی


دستبازیِّ کیسه‌هایِ بزرگ
کارد تا استخوان فرو برده‌ست

دستگاهِ دلی نمانده به جای
معنویّت فنا شده،‌مرده‌ست


سیلِ بربادی است و ویرانی
لبِ رودیّ و چند ماهی‌گیر

آتش‌افروزِ چند و فتنهٔ چند
چند فرمان‌گزار و چند اجیر


روزگاری است که نمی‌خوانَد
شهرِ در‌خون‌ستادهٔ کابل

روزگاری است که نمی‌خندد
مامِ از‌پا‌فتادهٔ کابل


روزگاری است که مروّت را
لعنتی‌ها دروغ می‌بافند

بوسه بر ماه می‌زنند از دور
غبغب آباد کرده،‌می‌لافند


روزگاری است که سلامی را
کس به کس اعتماد می‌نکند

با کلامی کس از کسی نشود
کسی از عشق یاد می‌نکند


دستِ بیگانگانِ همسایه
هر سو دیوانه‌وار در کار است

دوست گفته،‌تباه می‌سازند
ملّتی را که سخت افگار است
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:آی کابل!
گوهر بعدی:های پیغمبر!
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.