هوش مصنوعی: این متن شاعرانه، توصیفی زیبا و عاشقانه از یک شب بهاری در جنگل است که با عناصری مانند فرشتگان، پریان، ماه، ستارگان و طبیعت سرسبز همراه شده است. صحنه‌های عاشقانه، شور و نشاط دختران گل، و وصال عاشقان پس از سال‌ها فراق، فضایی رمانتیک و رویایی خلق کرده است. در پایان، طلوع صبح و روشنایی روز، پرده از رازهای شب برمی‌دارد.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عاشقانه و تصاویر شاعرانه‌ای است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فراق و وصال نیاز به درک عاطفی عمیق‌تری دارد که مناسب سنین بالاتر است.

راز(غزل شاعر)

در خلوت و صفای دیار فرشتگان، جنگل میان دامن شب آرمیده است
زیبایی و شکوه دل انگیز نوبهار؛ بر آن دیار دامن رحمت کشیده است

از بیشه های خرم و آرام دوردست، آوای دلکش پریان می رسد به گوش
گم کرده ره کبوتر افسونگر نسیم، بوی بهشت گم شده ای می کشد به دوش

از اوج آسمان دل افروز و تابناک، افتاده ماه در دل دریای بیکران
آنگونه دل فریب، که تا سینهء افق، پیدا به هر نگاه: دو ماه و دو آسمان

هنگامه ای ست در دل شب، دختران گل، گیسو به دست باد بهاری سپرده اند
غوغای عشق و مستی و شور و نشاط را، با خنده های شوق به افلاک برده اند

امشب در این دیار بهشتی به کام دل، شاعر نهاده لب به لب ماه طلعتی
هر گوشه اختران کشیده به تماشا سر، بزم محبت است و بهشتی حکایتی

لب تشنگان عشق، پس از سال ها فراق؛ در گوش جان حکایت ناگفته گفته اند
مست از شراب وصل در آغوش یکدیگر؛ تن ها به هم فشرده و آرام خفته اند

شب تا سحر شکوفه و گلبرگ ارغوان، از شاخه ها به روی تن آن دو یار ریخت
گاهی نسیم زمزمه می کرد و می شتافت؛ گاهی سکوت همهمه می کرد و می گریخت

کم کم ستاره ی سحر از دور جلوه کرد،آفاق را نسیم سحر زیر بال و پر گرفت
پیدا شد از کنار افق سایه ی روشنی،از رازهای خفته ی شب پرده برگرفت! 
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:کابوس
گوهر بعدی:آیینه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.