۸۳۴ بار خوانده شده
گفت روزی به من خدای بزرگ
نشدی از جهان من خشنود!
این همه لطف و نعمتی که مراست
چهرهات را به خندهای نگشود!
این هوا، این شکوفه، این خورشید
عشق، این گوهر جهان وجود
این بشر، این ستاره، این آهو
این شب و ماه و آسمان کبود!
این همه دیدی و نیاوردی
همچو شیطان، سری به سجده فرود!
در همه عمر جز ملامت من
گوش من از تو صحبتی نشنود!
وین زمان هم در آستانه مرگ
بیشکایت نمیکنی بدرود!
گفتم: آری درست فرمودی
که درست است هرچه حق فرمود
خوش سراییست این جهان، لیکن
جان آزادگان در آن فرسود
جای اینها که بر شمردی، کاش
در جهان ذرهای عدالت بود.
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
نشدی از جهان من خشنود!
این همه لطف و نعمتی که مراست
چهرهات را به خندهای نگشود!
این هوا، این شکوفه، این خورشید
عشق، این گوهر جهان وجود
این بشر، این ستاره، این آهو
این شب و ماه و آسمان کبود!
این همه دیدی و نیاوردی
همچو شیطان، سری به سجده فرود!
در همه عمر جز ملامت من
گوش من از تو صحبتی نشنود!
وین زمان هم در آستانه مرگ
بیشکایت نمیکنی بدرود!
گفتم: آری درست فرمودی
که درست است هرچه حق فرمود
خوش سراییست این جهان، لیکن
جان آزادگان در آن فرسود
جای اینها که بر شمردی، کاش
در جهان ذرهای عدالت بود.
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:در پی هر گریه
گوهر بعدی:شادی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.