هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر عشق و رنج‌های ناشی از آن است. شاعر از غمزه‌های معشوق، ظلم و بیداد او، و آتش عشق سخن می‌گوید. همچنین، از زیبایی بی‌رحم معشوق و تأثیرات عمیق آن بر دل عاشق یاد می‌کند. در پایان، اشاره‌ای به ارادت و پذیرش رنج‌های عشق دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و ظلم در عشق نیاز به درک بالاتری از احساسات و تجربیات زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۴

غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را
زنگ زهر جانستان شد تیغ این جلاد را

حسن بی رحم است، ورنه دود تلخ آه من
آب گرداند به چشم آیینه فولاد را

ساده لوحی بین که می خواهم شکار من شود
حلقه چشمی که در دام آورد صیاد را

آتشین رویی که من در زلف او دل بسته ام
پنجه خورشید سازد شانه شمشاد را

پنجه مژگان گیرایی که من دیدم ازو
زر دست افشار سازد بیضه فولاد را

آتش گل گر به این دستور گردد شعله ور
سرمه سازد در گلوی بلبلان فریاد را

صائب از روی ارادت هر که تن در کار داد
می کند دست نوازش سیلی استاد را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.