هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق خود دربارهٔ ناپایداری زندگی، حسرت گذشته، و تلاش برای یافتن آرامش سخن می‌گوید. او از استعاره‌هایی مانند تیر و کمان، قفس، تختهٔ تعلیم، و چاه زنخدان برای بیان دردها و رنج‌هایش استفاده می‌کند. همچنین، به دشواری‌های عشق و مهربانی اشاره می‌کند و در نهایت، به پذیرش پیری و تغییرات ناشی از آن می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند ناپایداری زندگی و حسرت گذشته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۸۶

من که خواهم محو از عالم نشان خویش را
چون نشان تیر سازم استخوان خویش را

کاش وقت آمدن واقف ز رفتن می شدم
تا چو نی در خاک می بستم میان خویش را

تیغ نتواند شدن انگشت پیش حرف من
تا چو ماه نو سپر کردم کمان خویش را

شد قفس زندان من از خارخار بازگشت
کاش می کردم فرامش آشیان خویش را

وا نشد از تخته تعلیم بر رویم دری
کاش اول تخته می کردم دکان خویش را

داشتم افتادن چاه زنخدان در نظر
من چو می دادم به دست دل عنان خویش را

از جفا دل برگرفتن نیست آسان، ور نه من
مهربان می ساختم نامهربان خویش را

لازم پیری است صائب بر گریزان حواس
منع نتوان کرد از ریزش خزان خویش را
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.