هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از تجربه‌های روحانی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او از مشاهده‌های درونی خود، مانند دیدن روح بی‌رنگ و تبدیل شدن قطره به دریا، صحبت می‌کند. شاعر از وحدت وجود و ارتباط بین انسان و عالم هستی سخن می‌گوید و به خواننده توصیه می‌کند که به درون خود بنگرد و از مکر دنیوی دوری کند. در پایان، شاعر از عشق و جادوی عشق سخن می‌گوید و از شمس تبریزی یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌های زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وحدت وجود و تجربه‌های روحانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۱۰

چونَبسته کُنی راهی، آخِر بِشِنو آهی
از بَهرِ خدا بِشْنو، فریاد و عَلَی اللّهی

در روحْ نَظَر کردم، بی‌رنگْ چو آبی بود
ناگاه پدید آمد در آبْ چُنان ماهی

آن آبْ به جوش آمد، هستی به خُروش آمد
تا واشُد و دریا شُد این عالَمْ چون چاهی

دیدم که فَراز آمد دریا و بِشُد قطره
من قطره و او قطره، گشتیم چو همراهی

چون پیشتَرَک رفتم، دریا شُد و بِگْرفتم
او قطره شُده دریا، من قطره شُده گاهی

پیش آیْ تو دریا را، نَظّاره بِکُن ما را
باشد که تو هم اُفْتی در مَکْرِ شَهَنْشاهی

آبیست به زیرش مَهْ، آبیست به زیرش کَهْ
او چَشمْ چُنین بَندَد، چون جادوِ دِلْخواهی

با لَعْلِ تو کِی جویَم من مُلْکِ بَدَخشان را؟
چاه و رَسَنِ زُلفَت، وَاللّهْ که بِهْ از جاهی

از غَمْزهٔ جادواَش، شَمسُ الْحَقِ تبریزی
در سِحْر نمی‌بَندَد جُز سینهٔ آگاهی
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.