هوش مصنوعی: این متن شعری است که از زبان شاعری عارف و آزاده بیان می‌شود. او از دردها و رنج‌های خود می‌گوید، از بی‌اعتنایی دیگران به وضعیتش شکایت دارد و به ظلم و ستمی که بر او رفته اشاره می‌کند. شاعر از عشق و شراب نیز سخن می‌گوید و در نهایت، به نور درونی خود که مانند برق می‌درخشد، اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اجتماعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از اشارات انتقادی و تمثیل‌های به‌کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۵۲

داغ رسوایی خدادادست منصور مرا
هست تمغای تجلی لاله طور مرا

در تلاش خاکساری دارم آتش زیر پا
گر سلیمان جا به دست خود دهد مور مرا

حد شرعی، مست بی حد را نمی آرد به هوش
نیست پروایی ز چوب دار منصور مرا

در نمکدان از نمکزاری چه گنجد، ظاهرست
برنتابد تنگنای آسمان شور مرا

پرتو منت کند دلهای روشن را سیاه
می کشد دست حمایت شمع مغرور مرا

تاک نتواند به چندین دست در زنجیر داشت
باده شوخ من و صهبای پر زور مرا

باغبان سنگدل را دیدن من می گزد
گر چه رزق از نکهت گلهاست زنبور مرا

کوشش ظاهر حجاب کعبه مقصود بود
رفتن دل ساخت کوته منزل دور مرا

برنیاورد از گداچشمی طمع را ملک چین
کاسه دریوزه از چینی است فغفور مرا

نور من چون برق صائب پرده سوز افتاده است
ابر چون پنهان تواند ساختن نور مرا؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.