هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر در مورد سختی‌ها و ناملایمات زندگی است. او از تیغ و تیر به عنوان نمادهای خطر و جنگ یاد می‌کند و خود را آیینه‌ای می‌داند که تاریکی جهان را نشان می‌دهد. شاعر از بی‌قراری، درد و رنج خود می‌گوید و اشاره می‌کند که حاصل زحماتش برای دیگران قابل درک نیست. او همچنین از تنهایی و بی‌پناهی خود سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که کسی مانند رستم باشد تا او را نجات دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و همچنین از نمادهای پیچیده و دشوار مانند تیغ و تیر، آیینه، و رستم استفاده کرده است. این مفاهیم برای درک بهتر نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از ادبیات و فلسفه دارند، بنابراین برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۱۶۶

پیش تیغ و تیر ناچارست استادن مرا
چون علم، ناموس لشکرهاست بر گردن مرا

صورت حال جهان زنگی و من آیینه ام
جز کدورت نیست حاصل از دل روشن مرا

چون علم می بایدم زد غوطه در دریای تیغ
نیست بر تن گر چه غیر از پیرهن جوشن مرا

برنمی تابد فروغ عاریت کاشانه ام
گل فتد از مهر و مه در دیده روزن مرا

فیض اشک گرم من خورشید را دارد کباب
می شود سنگ ملامت لعل در دامن مرا

در بهشت افتاد، هر کس باغ خود از خانه کرد
سینه پر داغ دارد فارغ از گلشن مرا

نیستم در انجمن غافل ز استعداد جنگ
هست چون فانوس، جوشن زیر پیراهن مرا

فکر بی حاصل سرم را در گریبان غوطه داد
رستمی کو تا برآرد زین چه بیژن مرا؟

حاصل من برنمی آید به ارباب سؤال
خوشه چین از دانه افزون است در خرمن مرا

بی قراری های من منزل نمی داند که چیست
نیست چون ریگ روان دلگیری از رفتن مرا

از سیه روزان چراغ عیش من روشن شود
نیست باغ دلگشا جز گوشه گلخن مرا

خار دیوارم، برومندی نمی دانم که چیست
جلوه خشکی است صائب روزی از گلشن مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.