هوش مصنوعی: این شعر از عشق، سودا، حسرت و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از نگاه معشوق و تأثیر عمیق آن بر زندگی خود می‌گوید، از حجاب‌های پیش رو، از رهایی در بندگی، و از درد پیری و تنهایی. او احساس می‌کند که مانند مرغی بی‌بال و پر است و از گویایی و عمر کوتاه خود شکوه دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند حسرت، پیری و تنهایی برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۶

چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا
کشتی از یک قطره می، گردید دریایی مرا

چشم باز از پیش پا دیدن حجابم گشته است
از نظر بستن یکی صد گشت بینایی مرا

نرمتر صد پیرهن از خواب مخمل گشته است
خار صحرای ملامت از سبکپایی مرا

خانه داری داشت بر من دستگاه عیش تنگ
مالک روی زمین گرداند بی جایی مرا

آه حسرت می کشم چون سرو بهر بندگی
تا فکند آزادگی در قید رعنایی مرا

محنت پیری نمی بود این قدر ناخوشگوار
محو اگر می شد ز خاطر یاد برنایی مرا

مرغ بی بال و پری را می کند بی آشیان
هر که می آرد برون از کنج تنهایی مرا

برندارم چون قلم صائب سر از پای سخن
گر چه مد عمر کوته شد ز گویایی مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.