هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مفاهیم فلسفی و عرفانی می‌پردازد. شاعر از علم، هنر، حقیقت، سعادت و مرگ سخن می‌گوید و به این موضوع اشاره می‌کند که اگر انسان به درک حقیقت و سعادت برسد، همه چیز در نظر او بی‌ارزش می‌شود. همچنین، شاعر به ناپایداری زندگی و تأثیر مرگ بر جان انسان اشاره می‌کند و از اهمیت زمان و شرایط در رسیدن به اهداف سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۶۲۵

گَر عِلْمِ خَراباتْ تو را همنَفَسَسْتی
این عِلْم و هُنر پیشِ تو باد و هَوَسَسْتی

وَرْ طایرِ غَیبی به تو بر سایه فَکَندی
سیمُرغِ جهان در نَظَرِ تو مَگَسَسْتی

گَر کوکَبهٔ شاهِ حقیقت بِنِمودی
این کوسِ سَلاطین، بَرِ تو چون جَرَسَسْتی

گَر صُبحِ سَعادت به تو اِقبْال نِمودی
کِی دامَن و ریشِ تو به دستِ عَسَسَسْتی؟

گَر پیش رُوان، بر تو عِنایَت فَکَنَنْدی
فکری که به پیشِ دلِ توست، آن سِپَسَسْتی

مَعکوس شِنو گَر نَبُدی گوشِ دلِ تو
از دفترِ عُشّاق یکی حَرف بَسَسْتی

گوید همه مُردند،یکی بازنیامد
بازآمده دیدی اگر آن گیج، کَسَسْتی

لَرزانْ لَهَبِ جانِ تو از صَرصَرِ مرگ است
لَرزان نَبُدی گَر زِ بَقا مُقْتَبَسَسْتی

همراهِ خَسان گَر نَبُدی طَبْعِ خَسیسَت
در حَلْقِ تو این شَربَتِ فانی چو خَسَسْتی

طِفْلِ خِرَدِ تو به تَبارک بِرَسیدی
در مَکْتَبِ شادی زِ کجا در عَبَسَسْتی

خاموش که این‌ها همه موقوف به وَقت است
گَر وَقت بُدی، داعیه فریادَرسَسْتی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.