هوش مصنوعی: این شعر به عشق، درد و رنج عاشقانه، وصف طبیعت و احساسات عمیق انسانی می‌پردازد. شاعر از مجنون و لیلی یاد می‌کند و از خون دل، غم و شوق عاشقانه سخن می‌گوید. همچنین، از عناصر طبیعت مانند ابر، بحر، صبح، شفق و گل برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'خون در جام' و 'دل پر خون' ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۹۵

درنمی آید به چشم از لاغری مجنون ما
محمل لیلی بود سرگشته در هامون ما

می شود خوشوقت از خلوت دل محزون ما
در خم خالی چو می می جوشد افلاطون ما

گر چه جای باده، خون در جام ما چون لاله است
داغ دارد عالمی را کاسه پر خون ما

می گذارد پنجه شیر و بال می ریزد عقاب
در بیابانی که جولان می کند مجنون ما

ابر نتواند تهی کرد از گرفتن بحر را
از گرستن کی شود خالی دل پر خون ما؟

صبح نتواند شفق را در ته دامن نهفت
می کند گل از بیاض گردن او خون ما

از عتاب و ناز، شوق ما دو بالا می شود
حسن می بالد به خود از عشق روزافزون ما

خون ما گیراترست از غمزه خونخوار تو
رحم کن ای سنگدل بر خود، مرو در خون ما

می کشد از طوق قمری، حلقه ها در گوش سرو
بس که افتاده است رعنا مصرع موزون ما

خون خود را می خورند از رشک، سبزان چمن
چون به سیر گلشن آید سبز ته گلگون ما

صائب آمد از دل سنگین او تیرش به سنگ
نرم سازد گر چه سنگ خاره را افسون ما
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.