هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های پیچیده، به موضوعاتی مانند عشق، قناعت، طمع و معرفت می‌پردازد. شاعر از زبان عاشقی سخن می‌گوید که در کوهسار عشق سنگین‌دل پرورش یافته و به دنبال گوهر یکتای معرفت است. او همچنین به بی‌فایده بودن جنگ و نزاع اشاره می‌کند و ارزش قناعت را می‌ستاید.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات نیاز به تفسیر دارند که برای سنین بالاتر مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۳۷۸

ز دست یکدگر شکرلبان گیرند سنگش را
ز شیرینی به حلوا احتیاجی نیست جنگش را

به بال عاریت حاشا که تیرش سر فرود آرد
سبکدستی که پیکان بال و پر گردد خدنگش را

به حرف عاشق بیدل، که پردازد در آن محفل
که چون طوطی به گفتار آورد آیینه زنگش را

مرا می پرورد در کوهساری عشق سنگین دل
که باشد ناز چشم آهوان داغ پلنگش را

درین دریا کسی یابد خبر زان گوهر یکتا
که داند همچو آغوش صدف کام نهنگش را

بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را

من دیوانه راسرگشته دارد این طمع صائب
که گیرم چون فلاخن در بغل یک بار سنگش را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.