۲۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۷

به دنیای دنی بگذار جسم پای در گل را
که نتوان راست گردانیدن این دیوار مایل را

مده در عالم پرشور دامان رضا از کف
که ساحل می کند تسلیم این دریای هایل را

مشو در خاکدان عالم از یاد خدا غافل
که نور ذکر، گوهر می کند این مهره گل را

تن بی معرفت نگذاشت دل را سر برون آرد
زمین شور در خود محو سازد تخم قابل را

نگردد باعث آسودگی نزدیکی دریا
زبان شکوه از خاشاک بسیارست ساحل را

بلا بر اهل غفلت از در و دیوار می بارد
ز هر خاری خطر چون تیر باشد صید غافل را

چه داند پیکر افسرده قدر روح را صائب؟
ز لیلی بهره ای غیر از گرانی نیست محمل را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.