هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، داستان عشق مجنون به لیلی را روایت می‌کند و حالات روحی و عاطفی او را در فراق و وصال معشوق به تصویر می‌کشد. شاعر از تشبیهات و استعاره‌های زیبا برای بیان عمق احساسات مجنون استفاده کرده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به سطحی از بلوغ فکری نیاز دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۴۲۶

ز بس اندیشه لیلی به هم پیچید مجنون را
به فکر گردباد افتاد هر کس دید مجنون را

به این تمکین اگر بیرون خرامد لیلی از محمل
تپیدن های دل، خواهد ز هم پاشید مجنون را

جدایی مشکل است از هم، دو دل چون آشنا افتد
فرامش کرد وحشت را چو آهو دید مجنون را

من آن روزی که آهنگ بیابان جنون کردم
لحد از غیرتم، گهواره سان لرزید مجنون را

در آن وادی کنم از سادگی فکر سر و سامان
که می باید به پای مرغ، سر خارید مجنون را

ازان چشم جنون فرما، همان در پرده شرمم
اگر چه بارها سودای من مالید مجنون را

برآمد حسن لیلی بی حجاب آن روز از محمل
که ضعف و ناتوانی از نظر پوشید مجنون را

به تنگ آورد لیلی بر مجنون را، نمی دانم
که آن حسن بسامان چون به دل گنجید مجنون را؟

به بال و پر اگر کوه گران را مور بردارد
به میزان خرد هم می توان سنجید مجنون را

گریبان چاک خواهی بازگشت ای لیلی از هامون
ز استغنا اگر خواهی چنین پرسید مجنون را

سماع خانه پردازان دل، کیفیتی دارد
که شد دیوانه هر کس در بیابان دید مجنون را

هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را

چنان از سوز سودا موی شد بر تارکش زرین
که نتوان فرق کردن صائب از خورشید مجنون را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.