هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از مفاهیم عرفانی و فلسفی مانند بیداری روحانی، گذر زمان، ارزش وجودی انسان و ناپایداری دنیا سخن میگوید. شاعر از خواننده میخواهد که از خواب غفلت برخیزد و به ارزش واقعی زندگی و وجود خود پی ببرد. همچنین، به مفاهیمی مانند اقبال، خاک، غبار، و چرخ زمان اشاره میکند که نمادهایی از ناپایداری و گذرایی دنیا هستند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۲۶۳۹
بَرخیز که صُبح است و صَبوح است و سُکاری
بُگْشایْ کِنار، آمد آن یارِ کِناری
بَرخیز بیا دَبدَبهٔ عُمرِ اَبَد بین
رَستَند و گُذشتند زِدَمهایِ شُماری
آن رفت که اِقْبال بِخارید سَرِ ما
ای دل سَرِ اِقْبال ازین بار، تو خاری
گنجی تو، عَجَب نیست که در تودهٔ خاکی
ماهی تو، عَجَب نیست که در گَرد و غُباری
اَنْدَر حَرَمِ کعبهٔ اِقْبال خُرامید
از بادیه ایمِن شُده، وَزْ نازِ مُکاری
گَردان شُده بین چَرخ که صد ماه دَرو هست
جُز تابشِیک روزه، تو ای چَرخْ چه داری؟
آن ساغَرِ جان که مَلَکُ الْمَوتِ اَجَل شُد
نی شورش دل آرَد و نی رنجِ خُماری
بس کُن که اگر جان بِخورَد صورتِ ما را
صد عُذر بخواهد لَبَش از خوب عِذاری
بُگْشایْ کِنار، آمد آن یارِ کِناری
بَرخیز بیا دَبدَبهٔ عُمرِ اَبَد بین
رَستَند و گُذشتند زِدَمهایِ شُماری
آن رفت که اِقْبال بِخارید سَرِ ما
ای دل سَرِ اِقْبال ازین بار، تو خاری
گنجی تو، عَجَب نیست که در تودهٔ خاکی
ماهی تو، عَجَب نیست که در گَرد و غُباری
اَنْدَر حَرَمِ کعبهٔ اِقْبال خُرامید
از بادیه ایمِن شُده، وَزْ نازِ مُکاری
گَردان شُده بین چَرخ که صد ماه دَرو هست
جُز تابشِیک روزه، تو ای چَرخْ چه داری؟
آن ساغَرِ جان که مَلَکُ الْمَوتِ اَجَل شُد
نی شورش دل آرَد و نی رنجِ خُماری
بس کُن که اگر جان بِخورَد صورتِ ما را
صد عُذر بخواهد لَبَش از خوب عِذاری
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.