هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به مفاهیمی مانند عشق، فنا، حقیقت، و ناپایداری دنیا می‌پردازد. شاعر از نمادهایی مانند آب حیوان، آفتاب، خونابه، و خرابات استفاده کرده تا به مفاهیم عمیق روحانی و انسانی اشاره کند. متن بر اهمیت خودشناسی، غفلتزدایی، و رسیدن به حقیقت تأکید دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات نمادین و انتزاعی موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۸۱

همه کس طالب آن سرو روان است اینجا
آب حیوان ز نفس سوختگان است اینجا

آفتابی که دل صبح ازو پر خون است
یکی از جمله خونابه کشان است اینجا

خامشی را نبود راه در آن خلوت خاص
پشت آیینه هم از پرده دران است اینجا

محو شو محو درین بزم که گفتار صواب
ترجمان دل غفلت زدگان است اینجا

عالم از آب بقا یک قدح لبریزست
چه غم از رفتن عمر گذران است اینجا؟

سر به سر خشت خرابات مغان آیینه است
راز پوشیده آفاق عیان است اینجا

در سراپرده امکان نبود رنگ بقا
هر چه جز پرتو ماه است، کتان است اینجا

سفر مردم آگاه ز خود بیرون است
هدف تیر در آغوش کمان است اینجا

خاک این باغ به خوناب جگر آغشته است
برگ گل آینه روی خزان است اینجا

نیست در دامن صحرای جنون موج سراب
دست بر هر چه زنی رشته جان است اینجا

صحبت پیر خرابات بهار طرب است
نفس سوختگان سرو جوان است اینجا

چاره ناخوشی وضع جهان بی خبری است
اوست بیدار که در خواب گران است اینجا

تازه رو چون گل از آغوش کفن خواهد خاست
هر که امروز ز خونین جگران است اینجا

اهل مسجد ز خرابات سیه مست ترند
عوض رطل گران، خواب گران است اینجا

هر که صائب دلش از هر دو جهان پاک شود
می توان گفت که از پاکدلان است اینجا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.