هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق نافرجام و درد هجران سخن می‌گوید. او از بی‌توجهی معشوق و رنج‌هایی که در این راه متحمل شده، شکایت می‌کند. شاعر از نگاه، لب، زلف و ابروی معشوق به عنوان نمادهای زیبایی و جذابیت یاد می‌کند و از تأثیر عمیق این عشق بر روح و روان خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد هجران و شکایت از معشوق نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۴۴

یک روز مرا بر لَبِ خود میر نکردی
وَزْ لَعْلِ لَبَت جامگی تَقریر نکردی

زان شب که سَرِ زُلْفِ تو در خواب بِدیدَم
حیران و پَریشانَم و تَعبیر نکردی

یک عالِم و عاقل به جهان نیست که او را
دیوانهٔ آن زُلْفِ چو زَنجیر نکردی

بِگْریست بَسی از غَمِ تو طِفْلِ دو چَشمَم
وَزْ سَنگ دلی در دَهَنَش شیر نکردی

در کعبهٔ خوبیِّ تو اِحْرام بِبَستَیم
بَسْ تَلبیه گفتیم و تو تَکْبیر نکردی

بِگْرفت دِلَم در غَمَت ای سَروِ جوان بَخت
شُد پیرْ دِلَم، پیرویِ پیر نکردی

با قوسِ دو ابرویِ تو یک دلْ به جهان نیست
تا خَسته بِدان غَمْزههٔ چون تیر نکردی

بس عقل که در آیَتِ حُسنِ تو فرومانْد
وَزْ وِیْ به کَرَم روزی تَفسیر نکردی

در بُردنِ جان‌ها و در آزُردنِ جان‌ها
اَلْحَق صَنَما هیچ تو تَقصیر نکردی

در کُشتَنَم ای دِلْبَرِ خونْ خوار بِکَردم
صد لابه و یک ساعتْ تاخیر نکردی

در آتشِ عشقِ تو دِلَم سوخت به یک بار
وَزْ بَهرِ دَوا قُرصِ تَباشیر نکردی

بیمار شُدم از غَمِ هَجْرِ تو و روزی
از بَهرِ منِ خسته، تو تَدبیر نکردی

خورشیدِ رُخَت با زُحَلِ زُلْفِ سیاهَت
صد بار قِران کرد و تو تاثیر نکردی

بر خاکِ دَرَت رویْ نَهادم زِ سَرِ عَجْز
وَزْ قِصّهٔ هِجرانَم تَحریر نکردی

خامُش شَوَم و هیچ نگویم پَس ازین من
هر چاکِر دیرینه چو توفیر نکردی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.