هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با زبانی نمادین و فلسفی، به موضوعاتی مانند رهایی از تعلقات دنیوی، پذیرش خود و شرایط زندگی، و نگاه عمیق به معنای وجود انسان می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند سرو، خضر، و قفس، مخاطب را به تفکر در مورد جایگاه خود در جهان دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و نمادها نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۴۹۱

ای که از عالم معنی خبری نیست ترا
بهتر از مهر خموشی سپری نیست ترا

اگر از خویش برون آمده ای چون مردان
باش آسوده که دیگر سفری نیست ترا

سرو از بی ثمری خلعت آزادی یافت
جگر خویش مخور گر ثمری نیست ترا

می کند همرهی خضر، بیابان مرگت
اگر از درد طلب راهبری نیست ترا

بر شکست قفس جسم ازان می لرزی
که سزاوار چمن بال و پری نیست ترا

بگسل از خویش و به هر خار که خواهی پیوند
که درین ره ز تو ناسازتری نیست ترا

زان به چشم تو بود روی زمین خارستان
که چو نرگس به ته پا نظری نیست ترا

سنگ را می شکند سنگ، ازان مغروری
که درین هفت صدف، هم گهری نیست ترا

نیست در بی هنری آفت نخوت صائب
شکوه از بخت مکن گر هنری نیست ترا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.