هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حسرت و درد دوری از معشوق سخن می‌گوید. شاعر از نبودن معشوق، بی‌توجهی او و رنج‌های عشق شکایت می‌کند، اما در عین حال به امید و روشنایی نیز اشاره دارد. تصاویری مانند ماه، آیینه، خاکستر و باد برای بیان احساسات عمیق استفاده شده‌اند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و حسرت نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۹۷

گر نبینیم به خلوت رخ چون ماه ترا
کسی از ما نگرفته است سر راه ترا

غیر می خوردن پنهان همه شب با اغیار
نیست تعبیر دگر، خواب سحرگاه ترا

گر چه صد شیشه دل پیش تو بر سنگ زدند
نشنید از دل چون سنگ، کسی آه ترا

برنداری به نگه دلشده ای را از خاک
که به مژگان همه شب پاک کند راه ترا

نور آیینه فزون می شود از خاکستر
ابر خط کم نکند روشنی ماه ترا

هر چه در خاطر من می گذرد می دانی
غافل از خویش کنم چون دل آگاه ترا؟

آن مهی یک شب و سی شب بود این مالامال
نسبتی نیست به مه،جام شبانگاه ترا

غیر افسوس نهال تو ندارد ثمری
باد پیوسته به دست است هوا خواه ترا

بحر مواج بود عالم از آغوش امید
تا که در هاله آغوش کشد ماه ترا؟

نیست ممکن که نگردد دلش از درد دو نیم
هر که صائب شنود ناله جانکاه ترا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.