هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازه سبک هندی، سرشار از تصاویر شاعرانه و مضامین عاشقانه، عرفانی و فلسفی است. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، از درد عشق، رنج‌های زندگی، و جست‌وجوی معنا می‌گوید. او از زبان گل، سنگ، آینه و دیگر عناصر طبیعت سخن می‌گوید تا احساسات درونی خود را بیان کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۱۹

گل داغ است اگر تاج زری هست مرا
اشک گلرنگ بود گر گهری هست مرا

برگ من زخم زبان است درین سبز چمن
سنگ اطفال بود گر ثمری هست مرا

عکس من سایه فکنده است بر این آینه ها
گر درین هفت صدف، هم گهری هست مرا

نیست در روی زمین سوخته جانی، ورنه
در دل سنگ گمان شرری هست مرا

خرده گیران نتوانند شدن پیشم تیغ
که ز گردآوری خود سپری هست مرا

جلوه مه بود از آب روان روشن تر
گر به رخسار نکویان نظری هست مرا

دشمن خانگی از خصم برونی بترست
هست از دیده خود گر خطری هست مرا

برو ای قاصد و زحمت ببر ای باد صبا
که هم از نامه خود، نامه بری هست مرا

نیست جز سایه بالای تو ای سرو روان
در همه روی زمین گر دگری هست مرا

سری از بیضه گردون نتوان بیرون برد
ورنه در پرده دل، بال و پری هست مرا

دیده شور چو شبنم ز هوا می بارد
تا درین باغ چو گل مشت زری هست مرا

صد هنر پرده یک عیب چو نتواند شد
زین چه حاصل که به هر مو هنری هست مرا؟

از شکست دل چون شیشه چرا اندیشم؟
که درین شیشه نهان شیشه گری هست مرا

رنگ بست است شب بخت سیاهم، ورنه
در دل سوخته آه سحری هست مرا

به دو صد زخم مرا از تو جدا نتوان کرد
که به هر موی تو پیوسته سری هست مرا

نیست صائب به جز از آبله پای طلب
در ره عشق اگر همسفری هست مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.