هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق و تأثیر این عشق بر زندگی و دیدگاه اوست. شاعر از زیبایی معشوق، درد فراق، و نیاز به دیدار او سخن میگوید و از نگاه ظاهربینان به دور است. همچنین، او از رنجهای عشق و امید به دیدار یار میگوید.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و فراق نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۵۳۲
تا دل از روی تو شد مطلع انوار مرا
چشم خورشید شود خیره ز رخسار مرا
بی نصیب است ز من دیده ظاهربینان
می توان یافت به نور دل بیدار مرا
هست بر خاطر من دیدن غمخوار گران
ورنه کوه غم او نیست به دل بار مرا
در سیه رویی ازان گشته ام انگشت نما
که سر آمد چو قلم عمر به گفتار مرا
چون کنم پیش طبیبان دگر دست دراز؟
ناز عیسی است گران بر دل بیمار مرا
از کف دست اگر موی برون می آید
می رسد دست به موی کمر یار مرا
سرو آزاد ترا دیده بدبین مرساد
که به هر جلوه کند تازه گرفتار مرا
حلقه ای می زنم از دور بر آن در صائب
باغبان گر ندهد راه به گلزار مرا
چشم خورشید شود خیره ز رخسار مرا
بی نصیب است ز من دیده ظاهربینان
می توان یافت به نور دل بیدار مرا
هست بر خاطر من دیدن غمخوار گران
ورنه کوه غم او نیست به دل بار مرا
در سیه رویی ازان گشته ام انگشت نما
که سر آمد چو قلم عمر به گفتار مرا
چون کنم پیش طبیبان دگر دست دراز؟
ناز عیسی است گران بر دل بیمار مرا
از کف دست اگر موی برون می آید
می رسد دست به موی کمر یار مرا
سرو آزاد ترا دیده بدبین مرساد
که به هر جلوه کند تازه گرفتار مرا
حلقه ای می زنم از دور بر آن در صائب
باغبان گر ندهد راه به گلزار مرا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.