هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و عرفانی است. شاعر از حرص و عشق بی‌پایان، بیگانگی از خود، و ناامیدی از رسیدن به معشوق سخن می‌گوید. همچنین، مفاهیمی مانند تسلیم نشدن دل، رهایی از علایق دنیوی، و امید به همت مردانه در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاشقانه و نمادین نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

غزل شمارهٔ ۵۴۰

می پرد چشم به خال لب جانانه مرا
حرص چون دام فزون می شود از دانه مرا

ابر را تشنه دریا، گهرافشانی کرد
حرص می بیش شد از گریه مستانه مرا

می شود وحشت مجنون ز غزالان افزون
کرد بیگانه ز خود معنی بیگانه مرا

تشنه گوهر سیراب، صدف را چه کند؟
دل تسلی نشد از کعبه و بتخانه مرا

نیست از گرد علایق اثری در دل من
می رود صاف برون سیل ز ویرانه مرا

نکند شبنم گل ریگ روان را سیراب
نتوان سیر ز می کرد به پیمانه مرا

با جنون فارغ از آمد شد مردم شده ام
چون کمان، زور بود قفل در خانه مرا

می زنم یک تنه بر قلب فلک ها چون آه
کوتهی گر نکند همت مردانه مرا

در خرابات مغان دیده من باز شده است
خط پیمانه بود ابجد طفلانه مرا

از گره هیچ گره باز نگردد صائب
چه گشادی شود از سبحه صد دانه مرا؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.